از مهمترین رنگدانه های سنتی قرمز که بمدت طولانی جایگاه ویژه ای بین رنگرزان داشت و در دوره ای بعنوان یکی از گرانبهاترین رنگ ها محسوب می شد، رنگدانه های حاصل از حشرات شامل کرمس، کوشین، لاک و … می باشد که باوجود کشف رنگدانه های مصنوعی توسط انسان، هنوز هم استفاده های فراوانی در برخی صنایع مانند آرایش و در تهیه رنگ های خوراکی دارد. پارچه های گرانبهای رنگ شده با کرمس (حشره درخت بلوط) با نام اسکارلت، رنگدانه های کوشین با نام کارمین و رنگدانه های لاک نیز به همان نام شناخته می شوند.
انواع حشرات رنگزا
در طول تاریخ انسان از انواع حشرات برای رنگرزی و تولید رنگ قرمز استفاده نموده است. آنها از لحاظ بیولوژیکی متفاوت می باشند. مهمترین این حشرات در ذیل آورده شده است:
کرم بلوط یا کرمس ایلیسیس (Coccus ilicis) یا کرمس ورمیلیو (Kermes vermilio) که رنگ کرمس یا KIRMIZ معروف از آن حاصل می شود. از فاصله دور به حشره کوشین مرتبط است، و بصورت انگل بر روی برخی از گونههای درختچه بلوط به ویژه بلوط کرمس(Quercus coccifera) در مناطق ساحلی مدیترانه – غرب و جنوب ترکیه، یونان، جنوب ایتالیا، سرزمین مقدس، شمال آفریقا، همچنین برخی از مناطق ایران و شمال عراق می روید، یافت میشود. رنگ حاصل از آن در رنگرزی قالیچه ها و منسوجات با رنگ قرمز اسکارلت استفاده می شد.
کوشینال Cochineal : معروفترین حشره رنگزا می باشد که خود به سه دسته تقسیم می شود:
- کوشین آذربایجان Porphyrophora hameli این نوع محلی کوشین از زمان های قدیم تا قرن بیستم در آذربایجان استفاده شده است. (قلمرو آن در آذربایجان، شاید آسیای مرکزی در ریشه های چمن آلوروپوس، شرق آناتولی، نمکزار نخجوان، همچنین قلمرو جمهوری ارمنستان امروزی است. ). از نظر طبقه بندی، P. hamelii، عضوی ازخانواده مارگارودها Margarodidae به نام Coccoidea یا حشرات فلس دار انگلی است. مارگارودها برای تغذیه بیشتر عمر خود را بر روی ریشه برخی از گیاهان میزبان بنام Aeluropus laevis در باتلاق های شور نزدیک دریاچه ارومیه آذربایجان جنوبی می گذرانند و بقای خود را مدیون آنها هستند. استفاده از آن تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت.
- کوشین لهستانی Margarodes polonicus و Porphyrophora polonica . این حشره و رنگ حاصل از آن برای شرق کمتر آشنا بوده و شواهد کمی برای استفاده از آن در فرش های شرقی وجود دارد. با این حال، این تولید کننده رنگ کوکسید برای قرن ها عامل غالب در تجارت رنگ نساجی و تاریخ تجاری اروپای شرقی و خاور نزدیک بود. قبل از توسعه آنیلین، آلیزارین و سایر رنگهای مصنوعی و تا معرفی کوشین مکزیکی این حشره از اهمیت اقتصادی زیادی برخوردار بود. از حدود سال ۱۸۰۰ به بعد، Cochineal لهستانی عمدتاً در رنگ قرمز قالیچه ها و تزیینات قبیله ای ترکمن دیده می شود. کوشین لهستانی مانند حشره کرمس آذربایجان از خانواده Margarodidae از خانواده Coccoidea است. خاک نشین و تغذیه کننده ریشه است و منحصراً از ریشه های گیاه میزبان Scleranthus perennis (Perennial knawel) تغذیه می کند. این گیاه کم ارتفاع در لهستان، اوکراین و لیتوانی و در خاک های شنی، خشک و اسیدی رشد می کند. این حشره زمانی در سرتاسر اوراسیا، از فرانسه و انگلستان گرفته تا چین شناخته می شد، اما عمدتاً در اروپای مرکزی بود . بهره برداری اقتصادی بیش از حد، و همچنین کوچک شدن و تخریب زیستگاه آن، کوشین لهستانی را اکنون به گونه ای نادر تبدیل کرده است.
- کوشینال مکزیکی Dactylopius coccus یا Coccus Cacti رنگ قرمزی که در آمریکای لاتین یا سایر سرزمینهای اسپانیایی از حشره تغذیهکننده کاکتوس سرچشمه میگیرد و در فرشها و منسوجات خاصی در قفقاز، ایران و ترکیه استفاده میشود. این حشره بومی مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری آمریکای جنوبی و مکزیک بوده و بر روی کاکتوس هایی از جنس Opuntia (نوپال) زندگی می کند و از رطوبت و مواد مغذی موجود در کاکتوس ها تغذیه می کند. از نظر علمی، ماده رنگزای کوشین کارمینیک اسید است. اسید کارمینیک را می توان از بدن و تخم حشره برای ساخت رنگ استخراج کرد. این حشره در بخشهای مختلفی از آمریکای لاتین، جزایر قناری و مالاگا، اسپانیا یافت می شود.
کریا لاکا Kerria Lacca: رنگ لاک در شمال هند و آسیای جنوب شرقی، از این حشره که هم رنگ و هم پوسته رزینی تولید می کرد، منشاء می گیرد و در فرش و منسوجات در هند و در مناطقی در مسیرهای تجاری که لاک در دسترس بود استفاده می شد. در واقع لاک ترشح صمغی قرمز رنگ از حشره Kerria lacca است.
اصل رنگ در حشره کرموکوکوس تقریباً منحصراً اسید کرمسیک است. اسید کرمسیک به عنوان رنگکننده اصلی کرموکوکوس ورملیس از اوایل قرن بیستم طبق تحقیقات Otto Dimroth در آلمان شناخته شده است.
اسید کرمسیک از نظر شیمیایی با اسید کارمینیک موجود در کوشین آذربایجان و سایر گونه های کوشینال شبیه بوده بطوریکه تنها یک آزمایشگاه مدرن می تواند بین این دو رنگ تمایز قائل شود. کرمسیک اسید، اجزای رنگ لاک و سایر رنگها را می توان با کروماتوگرافی مایع فشار بالا بررسی کرد.
اسکارلت
منبع رنگ قرمز اسکارلت حشره ای انگلی به نام کرمس شناخته می شود. کلمه اسکارلت Scarlet ظاهراً از سکرلات Sakirlat (سرخ فام) ایرانی گرفته شده است که توسط رومیان به عنوان اسکارلاتوم Scarlatum پذیرفته شده است. این نام به احتمال زیاد از سانسکریت کرمی (=کرم) که در عربی به صورت qurmiz و در فارسی به عنوان Kermes ترجمه شده است، سرچشمه گرفته است. نام کریمسون (زرشکی) نیز در زبان انگلیسی همان ریشه باستانی را دارد.
کرمس در اصل kırmız، qırmız از کلمه “kirmizi” که در تمام زبان های ترکی به معنای “قرمز” است، گرفته شده است. رنگ کرمس از بدن خشک شده حشرات مادهای از جنس کرمس، عمدتاً کرمس ایلیسیس Coccus ilicis) یا کرمس ورمیلیو (Kermes vermilio) به دست میآید.
تاریخچه رنگدانه اسکارلت
استفاده از کرمس بسیار قدیمیتر از آن چیزی است که حتی قدیمیترین سوابق مکتوب گواهی میدهند. الیاف نساجی رنگ آمیزی شده با کرم در غار Adaouste مربوط به دوران نوسنگی در Bouches-du-Rhone، فرانسه یافت شده است. این الیاف همراه با بقایای غذا در ظرفی متشکل از جو، گوشت و کرم یافت شد.
برخی از قدیمی ترین گزارش ها در مورد رنگرزی با رنگ بنفش و قرمز را می توان قبل از میلاد در کتاب خروج، ۲۵:۴، ۵ یافت. «خداوند به موسی گفت، به بنیاسرائیل بگو برای من نخ قرمز اسکارلت، پوست قوچ رنگ شده … و از خروج ۲۶: l ؛ «…پارچه های بافته شده از جنس کتان با نخهای بنفش، ارغوانی و اسکارلت (قرمز) از کرمس که یونانیان آن را توت قرمز می نامند)
در دوران باستان، رنگرزی با قرمز کرمس در شرق نزدیک و جنوب اروپا اهمیت زیادی داشت. ریشه آن احتمالاً به سومریان یعنی به هزاره سوم قبل از میلاد برمی گردد. مهمترین رنگ قرمز شناخته شده در بین النهرین باستان کرمس) از (Ar.girmis بود. به نظر میرسد متنی از نوزی Nuzi (یورگان تپه ، شهری باستانی مربوط به امپراطوری اکد در بین النهرین در جنوب غربی کرکوک عراق واقع شده بود/م) مدارک استفاده از کرم را کامل میکند.
سومری ها در ساختن پارچه های پشمی مهارت داشتند. آنها افرادی دقیق بودند که تکنیکهای پارچهسازی و غیره را به تفصیل بر روی لوحهای سفالی شرح میدادند. به گفته برونلو، شنل قرمز اسکارلت درخشانی که توسط عبرانیان فاتح در شهر آی در ۱۴۰۰ قبل از میلاد یافت شد (Joshua VII, 21) با کرمس رنگ آمیزی شده بود.
بلوطهای همیشه سبز که احتمالاً شامل گونههای بلوط میزبان کرمس بودند برای عبرانیان شناخته شده بودند. فنیقی ها در رنگرزی با قرمز اسکارلت استاد بودند. ظاهراً فنیقیها به کرمس در فلسطین و کیلیکیه (که بهخاطر بلوطهایش معروف بود) دسترسی داشتند.
ایرانیان با ذوق و هنرمند، نه تنها بخشی از تمدن بین النهرین را جذب کردند، بلکه آن را بیشتر توسعه دادند تا مطابق با ذائقه خود باشند. تخصص آنها استفاده از قرمز اسکارلت برای رنگ آمیزی لباس ها و فرش های خوش رنگ آنها بود. در منطقه قفقاز و فلات آناتولی و همچنین مناطقی از ایران این رنگدانه بعنوان بخش اعظمی از آنچه که بنام رنگ قرمیز می شناسیم در رنگرزی قالی ها و قالیچه ها بکار می رفت. بخصوص در قالیهای قفقازی آذربایجان که در قرن هجدهم و شاید بعد از آن ساخته شدهاند.
مصریان این رنگ را ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد می شناختند، اما آنها نمی توانستند خودشان آن را تولید کنند و احتمالاً به بازرگانان فنیقی وابسته بودند. در کارگاه های دره نیل، کرم را برای رنگ کردن چرم و پشم ذخیره می کردند.
تحقیقات Pfister قدیمیترین اسناد را برای رنگ Cochineal لهستانی در منسوجات، آنهایی که در مصر و سوریه یافت میشوند، به دوران هلنیستی-رومی نشان میدهد. اقدامات فایستر در دهه ۱۹۳۰ شامل آزمایش هایی برای تشخیص کرم ها، روناس و کوشین در منسوجات ساسانی و چینی بود.
یونانیها و رومیها برای کرمها ارزش زیادی قائل بودند. رنگ های کرمس در منسوجات رومی پالمیرا یافت شده اند. اسپانیایی ها نیمی از خراج خود را با کرمس به رم می پرداختند. همچنین با کاهش رنگ صدف های ارغوانی مدیترانه، محبوبیت آن افزایش یافت. این رنگ به قدری مورد توجه رومی ها بود که رنگ قرمز اسکارلت اغلب به عنوان ادای احترام از یک ملت شکست خورده دریافت می شد (Leggett 1944, p. 75-78).
در قرن اول میلادی، کرم در اطراف و حاشیه مدیترانه، آسیای صغیر، و همچنین در جنوب یونان، بخشهایی از ایبریا و شمال آفریقا، و در ساردینیا برداشت می شد. شرح مختصری اما نسبتاً دقیق از کرم را می توان در Etymologiarum (۶۰۰ پس از میلاد) از Isidore یافت. مجموعه ای از دستور العمل های رنگرزی، مربوط به قرن نهم یا قبل از آن با منشأ ایتالیایی، شامل compositio vermiculi، که منظور همان کرمس است.
تعدادی از ارجاعات در قرون وسطی به ویژه در نوشته های جغرافی دانان مسلمان قرن نهم تا چهاردهم، به رنگ قرمز تولید شده در آذربایجان، اشاره می نمایند، ابوریحان بیرونی (۹۷۳-۱۰۴۸ م) و حمزه اصفهانی (متوفی ۹۶۱) در مورد تولید رنگ حشره در آذربایجان اشاره می کنند. جغرافی دان و مورخ عرب، آل یاقوبی (۹۰۰ میلادی) نوشته است که در شهر اسیوط در مصر علیا فرشهایی تولید می شود که با کرم رنگ شده اند.
احمد بن یحیی البلادوری (متوفی حدود ۸۹۲) منطقه آردیزات را در شرق آرارات به عنوان کریا الکرمیز، «شهر کرمیز» توصیف کرده است. جغرافی دان و مورخ معروف آذربایجانی قرن چهاردهم حمدالله گازوینی (۱۳۴۰) از تولید کرمس در دشتهای جنوب مرند در آذربایجان جنوبی یاد می کند.
اسکارلت در حدود سال ۱۴۶۷ اهمیت مذهبی پیدا کرد، زمانی که پاپ پل ایل حکم استفاده از قرمز را به عنوان رنگ رسمی لباس کاردینال ها صادر کرد که قبل از آن با ارغوانی تیری حاصل از حلزون ها رنگ می شد. (مک نیل، ویرایش ۱۹۹، ص ۲). این کار در پی از بین رفتن رنگرزی ارغوانی در قسطنطنیه پس از فتح امپراتوری بیزانس توسط عثمانی ها در سال ۱۴۵۳ رخ داد. در حدود سال ۱۶۳۰ کلمه “اسکارلت” به رنگ حاصل از رنگرزی پارچه با کوشینال و قلع نسبت داده شد.
در قرن پانزدهم، کاردینالهای کلیسای کاتولیک رومی، لباس با پارچه اسکارلت رنگ شده با کرم میپوشیدند. تصویر از Les Tres Riches Heures du duc de Berry (1412-1416)
اوج استفاده از رنگ کرم بلوط بصورت گسترده به قرون وسطی( قرن ۱۲ تا ۱۶ ) باز می گردد. کوشین لهستانی در قرون ۱۵-۱۶، همراه با غلات، الوار و نمک، یکی از صادرات عمده لهستان و لیتوانی، عمدتاً به جنوب آلمان و شمال ایتالیا و همچنین به فرانسه، انگلستان و امپراتوری عثمانی بود. در لهستان، تجارت کوشین عمدتاً در انحصار بازرگانان یهودی بود و به شهرهای بزرگ لهستان و از آنجا به عمده فروشان در برسلاو (وروتسواو)، نورنبرگ، فرانکفورت، آگسبورگ، ونیز و سایر مقاصد صادر می شد.
تجارت کوشین لهستانی یک تجارت پرسود برای واسطه های یهودی بود. طبق گفته Marcin of Urzędów (1595)، یک پوند کوشین لهستانی بین چهار تا پنج پوند ونیزی قیمت دارد. از نظر مقدار، تجارت در دهه ۱۵۳۰ به اوج خود رسید. در سال ۱۵۳۴، ۱۹۶۳ درحدود ۳۰ تن رنگ تنها در پوزنان فروخته شد.
در قرون وسطی هر جا که کرم برای صادرات تولید می شد، بیشتر آن در نهایت به ونیز یا مارسی می رسید تا در آنجا مورد استفاده قرار گیرد یا بین سایر مشتریان اروپایی توزیع شود. ونیز به تولید عالی ترین پارچه ها در صنعت رنگرزی شهرت داشت. شهرت آن بیشتر بخاطر رنگ اسکارلت یا قرمز ونیزی بود که از کرم ساخته شده بود، که آن را vermeio (ورمیلیوم = کرم کوچک) می نامیدند. ونیزی ها نه تنها تکنیک های تولید خود را به دقت کنترل می کردند، بلکه از کیفیت نیز به شدت محافظت می کردند.
در تابلو فرضیه باکره ، اثر تیتیان (۱۵۱۶-۱۵۱۸)، چهرههای خدا، مریم باکره و دو حواری با لباسهای قرمز رنگشان با رنگدانه قرمز ونیزی نقاشی شدهاند.
در برخی از شهرها مانند لوکا مقرراتی وضع شده بود که استفاده از روناس ارزانتر بجای کرمس ممنوع شده بود. بعدها، در زمان افزایش تولید و کاهش قیمت کرمها ، اسکارلت حتی برای یونیفرمهای نظامی در دسترس عموم قرار گرفت. (مانند روپوشهای قرمز پیاده نظام بریتانیا یا شلوارهای هوسرهای مجارستانی یا کلاه های فاس مراکشی و کلاه فینه قرمز معروف ترکها)
ظهور کوشین مکزیکی ارزانتر، منجر به کاهش ناگهانی تجارت کوشین لهستان شد و در دهه ۱۵۴۰ مقادیر رنگ قرمز صادراتی از لهستان به شدت کاهش یافت. در سال ۱۵۴۷، کوشین لهستانی از دفتر ثبت گمرک پوزنان ناپدید شد. مزارع غلات یا مراتع برای پرورش گاو جایگزین مزارع چندساله خناول شد. کوشین لهستانی، که بیشتر یک محصول صادراتی بود، اکنون به صورت محلی توسط دهقانان و برای رنگرزی پارچه، رنگ ودکا و یک ماده در طب عامیانه استفاده می شد. معروف است که ترکها این رنگ را از تاجران محلی تهیه می کردند و این افراد از رنگ برای پشم و ابریشم و حتی برای رنگ آمیزی تزئینی دم اسب استفاده می کردند.
با تقسیم لهستان و اوکراین در پایان قرن هجدهم، بازارهای وسیعی در روسیه و آسیای مرکزی به روی کوشین لهستانی گشوده شد که دوباره به یک محصول صادراتی به شرق تبدیل شد. در قرن نوزدهم، بخارا (ازبکستان) به مرکز اصلی تجارت کوشین لهستانی در آسیای مرکزی تبدیل شد. از آنجا رنگ به کاشغر (سین کیانگ)، کابل و هرات (افغانستان) حمل شد. از آنجایی که می دانیم این رنگ در اروپای شرقی برای پشم و ابریشم استفاده می شد و بعداً در مناطق قبیله ای ترکمن توزیع شد، بنابراین بنظر می رسد رنگ اسکارلت در برخی از قالی های موجود در آن مناطق مربوط به این حشره بوده است.
رنگرزی کرمس قرن ها پیش تا حد زیادی با رنگرزی کوشین جایگزین شد. کوشینال از دنیای جدید رنگ بسیار موثرتری نسبت به حشرات رنگی دنیای قدیم دارد. گاهی اوقات امروزه در تونس فاس های پشمی نمدی بنا به درخواست مشتریان با کرم رنگ می شوند.
امروزه گونه کرمس ورمیلیو یا حشره انگلی بلوط به دلیل پیشرفت پاکسازی زمین از اواخر قرون وسطی، آلودگیهای مرتبط با توسعه شهرها، صنعتیسازی، استفاده از آفتکشها و کاهش گیاه میزبان بلوط کرمس در خطر انقراض قرار دارد. درختچه ای که امروزه مضر درنظر گرفته می شود در اوایل دوره مدرن، گیاه مفیدی بود که برای سوخت خانه ها و کارگاه ها و به ویژه برای تانن ریشه (ماده ای که باعث طعم گس مانند میوه های کال می باشد) و پوست آن مورد توجه قرار می گرفت. با کاهش جنگل های این گیاه کرم ورمیلیو به تدریج بین اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ ناپدید شد.
پارچه اسکارلت
حشره کرمس، در واقع توسط انسان به همان مفهومی که کرم ابریشم، زنبور عسل، یا حشرهی کوچینی را پرورش یافته، پرورش داده نشده است. وقتی که روی درختان بلوط پرشاخه رشد می کند، هم آلودگی مصنوعی در پی داشته و هم برداشت حشره کاری بسیار پرزحمت و وقت گیر خواهد بود. با این حال، درختان بلوط خاصی کاشته میشدند، یا حتی به کشورهای جدید (مثلا آشور) وارد میشدند تا یک گیاه میزبان مناسب را تأمین کنند، و سپس آنها به کرمها آلوده می شدند.
تصویرسازی طبقات اجتماعی، ایتالیا، ج. ۱۴۰۰. مشخص است که پادشاه (راست مرکز) و اسقف (سمت چپ وسط) قرمز مایل به قرمز پوشیده بودند
بر اساس تمام شواهد، رنگ کرمس از دوران باستان به عنوان ماده رنگرزی منسوجات استفاده شده است و استفاده از آن به ویژه برای اهدافی مانند پارچه “اسکارلت ونیزی” در اروپای مدیترانه و مناطقی در کانال های تجاری اصلی مدیترانه از قرن ۱۲ تا ۱۶ بسیار رایج بوده است. بنابر این اسکارلت در آن زمان به نوع پارچه پشمی ظریف و گرانبها اطلاق می شد که همیشه با کرمس رنگ آمیزی شده گرچه گاهی ممکن بود رنگ های دیگر قرمز با آن مخلوط شود.
ردای تشریفاتی مربوط به تاجگذاری پادشاه سیسیل؛ راجر دوم در سال ۱۱۳۰ که هر نیمه آن شیری را نشان میدهد که در حال از پای درآوردن شتری است. وین، موزه Kunsthistorisches، خزانه داری امپراتوری.
در میان تمام مواد رنگزای حشرات آسیایی، کرمس بهجز نوع لهستانی پرهزینهترین و پر زحمتترین بود. با توجه به مقدار شواهد در مورد هزینه احتمالی و دشواری های تولید رنگ، جای تعجب نیست که رنگ به گران ترین پارچه ها و منسوجات محدود شود. بنابر این پارچه اسکارلت رنگی بود که پادشاهان، شاهزادگان و ثروتمندان می پوشیدند. قیمت پارچه های رنگ شده با کرمس ۱۰ برابر پارچه های رنگ شده با آبی بود.
اسکارلت رنگ سلطنت بود. پرتره پادشاه ریچارد دوم انگلستان (۱۳۹۰)
ممکن است تلاش هایی برای گسترش و پرورش کرم بلوط مشابه کار با کوکسید کاکتوس آمریکایی (اسپانیایی) در مزرعه انجام شده باشد، اما هیچ مدرکی دال بر موفقیت وجود ندارد.
برای فرشها و منسوجات شرقی، ماده رنگی احتمالاً همیشه بسیار گران بها بوده است. برای قرمزها در فرشهای کلاسیک، همه چیز کمی جالبتر است. به گفته وایتینگ، ام سی، لاک از هند منشأ قرمز اسکارلت در فرش های کلاسیک ایرانی بوده است که به موازات استفاده از لاک در فرش های ممالیک (سلاطین ترک تبار مسلمان در قاهره و شام ۱۵۱۷-۱۲۵۰) است.
فرایند تولید رنگ از حشره کرمس
کشف رنگ باشکوه، قرمز اسکارلت، در دوران باستان به Mezopotamias نسبت داده شده است. حشره کرمس (Kermes vermilio Planchon) از خانواده Cocciddea است. این حشره و گونه های وابسته به آن روی درختان بلوط Quercus coccifera، Q. ilex و Q. robur زندگی می کنند. محکم به شاخه های درخت بلوط که روی آن رشد کرده است می چسبد. فقط ماده های کاملاً بالغ در اوایل پاییز جمع آوری می شوند. تراکم حشرات روی زمین و علف میزبان در این دوره می تواند بسیار زیاد باشد. سپس با آب جوش و سرکه کشته شده و با دقت در آفتاب خشک می شوند. حشره آب خود را از دست داده و چروک می شود و در نهایت شبیه دانه های خشک می شود. احتمالاً به همین دلیل است که رومی ها آن را گرانا (دانه) می نامیدند.
پس از آن دانه های خشک شده را آسیاب کرده و در خمیر مایه یا آبجو چاودار سبک به نام کواس حل می کردند تا چربی از بین برود. سپس می توان از عصاره برای رنگرزی ابریشم، پشم، پنبه یا کتان استفاده کرد. فرآیند رنگرزی تقریباً به ۳-۴ اونس رنگ در هر پوند (۱۸۰ تا ۲۵۰ گرم در کیلوگرم) ابریشم و یک پوند رنگ برای رنگ کردن تقریباً ۲۰ پوند (۵۰ گرم در هر کیلوگرم) پشم نیاز دارد.
حشره کرمس تنها یک دوره تولید مثل در سال دارد و بنابراین عملکرد رنگ محدود است. همچنین جمع آوری از درختان بلوط کار سختی است. هر حشره باید با احتیاط و بدون آسیب رساندن به آن، توسط ناخن از شاخه جدا شود. یک نفر می تواند حدود ۱ کیلوگرم کرم در روز جمع آوری کند و در طی فرآیند خشک کردن حدود ۲/۳ وزن خود را از دست می دهد.
کارمین
در نیمه اول قرن شانزدهم، با کشف قاره جدید رنگ قرمز حشره فلس دارِ تازه کشف شده کوشینال معرفی شد. قبل از اینکه کوشین در دسترس قرار گیرد، رنگ مورد استفاده برای تولید قرمز اسکارلت عمدتاً از کرمس گرفته می شد. این رنگ ارزشمند اروپاییهایی بود که مشتاق پوشیدن لباسهای قرمز بودند، و دیری نپایید که رنگ قرمز کوشین جایگزین کرمها شد.
کوشین مکزیکی توسط قوم آزتک، مایا ، اینکا و سایر اقوام در آمریکای مرکزی و شمالی استفاده می شد. با کشف قاره امریکا توسط اسپانیایی ها دروازه های جدیدی به روی اروپا و صنعت رنگرزی گشوده شد. یازده شهر که توسط مونتزوما در قرن پانزدهم فتح شدند، سالانه ۲۰۰۰ پتوی نخی تزئین شده و ۴۰ کیسه رنگ کوچینی برای هر کدام خراج پرداخت می کردند. در طول دوره استعمار، تولید کوشینال (گرانا فینا) به سرعت رشد کرد. کوشین که تقریباً به طور انحصاری در اواکساکای مکزیک Oaxaca توسط تولیدکنندگان بومی تولید میشد، پس از نقره به دومین صادرات با ارزش مکزیک تبدیل شد.
مزارع نوپال اوکساکا برای بازرگانان اسپانیایی که این حشرات را به سراسر اروپا و آسیای صغیر از طریق مسیر Veracruz به Cadiz صادر می کردند، ثروت به ارمغان آورد [۱۹] . کوشین مکزیکی دارای مزایای خاصی بود که جایگزینی آن را برای کرم ورمیلیو در صنعت نساجی تشویق کرد. غلظت بالاتر اسید کارمینیک به این معنی است که قرمز روشن تر و ماندگارتر از کرم ورمیلیو می دهد . به همین دلیل بود که کرم در کارگاه هایی که از بهترین و بادوام ترین رنگ ها استفاده می کردند به تدریج کنار گذاشته شد [۲۰]
این حشرات دارای بدن نرم، صاف و بیضی شکل هستند. آنها با دهان منقار مانند خود به داخل کاکتوس نفوذ کرده و از آب آن تغذیه می کنند و بی حرکت می مانند. پس از جفت گیری، اندازه ماده لقاح یافته افزایش می یابد. آنها برای محافظت در برابر آب و آفتاب زیاد، یک ماده سفید مومی روی بدن خود ترشح می کنند. این ماده باعث می شود حشره از بیرون سفید یا خاکستری به نظر برسد، البته بدن حشره و پوره های آن رنگدانه قرمز تولید می کند که باعث می شود داخل حشره بنفش تیره به نظر برسد.
نرهای بالغ را می توان به اندازه کوچک و بال هایشان از ماده ها تشخیص داد. نرها تا رسیدن به بلوغ جنسی از کاکتوس تغذیه می کنند. وقتی بالغ می شوند اصلا نمی توانند تغذیه کنند و فقط به اندازه ای عمر می کنند که تخم ها را بارور کنند. بنابراین به ندرت مشاهده می شوند.
در نیمه دوم قرن شانزدهم، رنگ کوشین جهان جدید به اسپانیا و جاهای دیگر ارسال میشد. این رنگ از طریق بنادر اسپانیا مانند کادیز و سویا به اروپا می رسید. تا سال ۱۵۶۰، رنگ موجود بیش از نیازهای داخلی اسپانیا بود و رنگ از آنتورپ به عنوان مرکز بازار به بقیه اروپا صادر شد. این ماده رنگزا در سراسر اروپا مصرف می شد و به قدری با ارزش بود که قیمت آن مرتباً در بورس کالای لندن و آمستردام اعلام می شد.
رنگ کوشین آمریکایی (اسپانیایی) تا دهه ۱۵۵۰ از طریق چهار راه تجاری به آسیا می رسید:
- از شام به ایران و سپس به هند
- از بنادر قسطنطنیه و دریای سیاه به ترکیه و منطقه خزر
- بصورت مستقیم از طریق کشتی های انگلستان به هند
- از طریق حمل و نقل مستقیم از اسپانیای نو( فیلیپین) به آسیا
ایران از ابتدای قرن هفدهم بر اساس نوشتههای موجود در اسناد دولتی برای سالهای ۱۶۱۷-۱۶۲۱، بازار شناختهشدهای برای رنگ اسپانیایی بود. در این اسناد به سال ۱۶۲۵-۱۶۲۹ ثبت شده است که کارگاه هایی در اصفهان رنگ اسپانیایی را از طریق ونیز و گاه از طریق قسطنطنیه دریافت کرده اند. دانکین، RA به اسناد دولتی آن دوره اشاره می کند تا نشان دهد که تاجران رنگ در ایران در اوایل دهه ۱۶۰۰، ماده کوشین را در شهرهای شمالی هند می فروختند.
پس از جنگ استقلال مکزیک در ۱۸۱۰-۱۸۲۱، انحصار مکزیک در تولید کوشین به پایان رسید. تولید کوشین در مقیاس بزرگ به ویژه در گواتمالا و جزایر قناری صورت پذیرفت. با ظهور آلیزارین کریمسون (زرشکی) و بسیاری دیگر از رنگهای مصنوعی دیگر که در اواسط قرن نوزدهم در اروپا کشف شد، تقاضا برای کوشین به شدت کاهش یافت و باعث شد که شوک مالی قابل توجهی در اسپانیا ایجاد شود زیرا یک صنعت بزرگ تقریباً کنار گذاشته شد.
کار ظریف دستی مورد نیاز برای پرورش این حشره نمی توانست با روش های مدرن صنعت جدید و حتی باکاهش هزینه های تولید رقابت کند. بنابراین تجارت کوشین تقریباً در طول قرن بیستم کاملاً ناپدید شد. پرورش حشره کوشین عمدتاً به منظور حفظ سنت و نه برای برآوردن هر نوع تقاضا انجام شده است.
تولید رنگ از حشره کوشین در سالهای اخیر دوباره از نظر تجاری ارزشمند شده است، اگرچه بیشتر مصرفکنندگان از این موضوع غافل هستند که این رنگدانه از یک حشره گرفته میشود و این برخلاف قوانین محیط زیست است، لیکن یکی از دلایل محبوبیت آن این است که بر خلاف بسیاری از رنگ های قرمز مصنوعی تجاری، سمی یا سرطان زا نیست.
پرورش کوشین
کوشین ها به روش سنتی با کاشت پدهای کاکتوس یا آلوده کردن کاکتوس های موجود با کوشین و برداشت حشرات با دست انجام می شود. روش سنتی از سبدهای کوچکی به نام لانه Zapotec استفاده می کند که روی کاکتوس های میزبان قرار می گیرد. سبدها حاوی ماده های تمیز و بارور هستند که لانه ها را ترک کرده و روی کاکتوس می نشینند تا در انتظار تلقیح توسط نرها باشند. در هر دو مورد کوشین ها باید از شکارچیان، سرما و باران محافظت شوند. چرخه کامل ۳ ماه طول می کشد که در طی آن کاکتوس ها در دمای ثابت ۲۷ درجه سانتیگراد نگهداری می شوند. هنگامی که کوشین ها چرخه را به پایان رساندند، کوشین های جدید آماده هستند تا چرخه را دوباره شروع کنند یا برای تولید رنگ خشک شوند.
برای تولید رنگ از کوشین، حشرات را زمانی که تقریباً ۹۰ روز از عمرشان می گذرد جمع آوری می کنند. برداشت حشرات کار فشرده ای است زیرا باید به صورت جداگانه کوبیده شوند یا از کاکتوس ها برداشته شوند و در کیسه ها قرار داده شوند. حشرات توسط گروههای کوچکی از کارگران محلی جمعآوری میشوند که آنها را به تولیدکنندگان یا صادرکنندگان محلی میفروشند.
در سال ۲۰۰۵، پرو ۲۰۰ تن و جزایر قناری ۲۰ تن رنگ کوشین تولید کردند. شیلی و مکزیک نیز اخیرا صادرات کوشین را آغاز کرده اند. اعتقاد بر این است که فرانسه بزرگترین واردکننده کوشین در جهان است. ژاپن و ایتالیا نیز این حشره را وارد می کنند. بسیاری از این واردات پردازش شده و مجدداً به سایر کشورهای توسعه یافته صادر می شود.
تولید رنگ کارمین
از حشرات ماده کوشینال، رنگ زرشکی تیره استخراج می شود که برای تولید کارمین، اسکارلت ، نارنجی و سایر رنگ های قرمز نیز استفاده می شود. رنگ قرمز از اسید کارمینیک حشرات بدست می آید. محتوای طبیعی اسید کارمینیک عصاره کوشین معمولاً ۱۹ تا ۲۲ درصد است. حشرات با غوطه ور شدن در آب داغ (پس از خشک شدن) یا قرار گرفتن در معرض نور خورشید، بخار یا گرمای اجاق از بین می روند. هر روش رنگ متفاوتی تولید می کند که منجر به ظاهر متنوع کوشینال تجاری می شود. قبل از اینکه حشرات بدون پوسیدگی نگهداری شوند باید تا حدود ۳۰ درصد وزن اولیه بدنشان خشک شود. برای تهیه یک کیلوگرم کوشین بین ۱۵۵.۰۰۰ تا ۲۵۰.۰۰۰ حشره لازم است.
رنگ کوشینال به دو شکل اصلی وجود دارد:
- عصاره کوشین: رنگینه ای است که از بدن خام حشرات بصورت خشک و پودر شده تهیه می شود (برای رنگرزی نخ های پشمی و ابریشم استفاده می شود)
- کارمین: رنگدانه ای خالص تر است که از کوشین تهیه می شود. برای تهیه کارمین، بدن حشرات پودر شده را در آمونیاک یا محلول کربنات سدیم می جوشانند، مواد نامحلول را با صاف کردن حذف می کنند و زاج را به محلول نمک شفاف اسید کارمینیک اضافه می کنند تا نمک آلومینیوم قرمز رسوب کند. خلوص رنگ با عدم وجود آهن تضمین می شود. برای سایه های بنفش، آهک به زاج اضافه می شود.
کلمه کارمین carmine از کلمه فرانسوی carmin و کلمه ترکی qirmiz که خود نیز از کلمه فارسی میانه carmir گرفته شده است نشات می گیرد؛ که همان ریشه kirmir کرم درخت بلوط می باشد. اولین استفاده از این نام برای رنگ در سال ۱۷۹۹ می باشد.
در نقاشی جایگزین خوبی برای رنگ قرمز است اما خیلی در دسترس نمی باشد. کارمین تقریباً توسط تمام نقاشان قرن ۱۵ و ۱۶ مورد استفاده قرار گرفته بود. تینتورتو، رامبراند، ورمیر، والاکز و نقاشان دیگر از نقاشانی هستند که از کارمین برای رسیدن به یک قرمز غنی استفاده می نمودند.
موارد استفاده کارمین
از کارمین علاوه بر استفاده بعنوان رنگدانه، می توان برای رنگ آمیزی مواد غذایی، داروها و لوازم آرایشی در نظر گرفته شده برای ناحیه چشم، از جمله فرآورده های گوشتی، غذاهای دریایی، شیرینی ها، نوشیدنی های الکلی و نوشابه، سیب، سرکه، ماست، محصولات پخته شده، مربا، ژله، محصولات لبنی، میان وعده استفاده کرد. از نظر قانونی، عصاره باید پاستوریزه یا درمان شود تا هر گونه میکروارگانیسم سالمونلا را از بین ببرد.
کارمین در صنعت لوازم آرایشی
در صنایع آرایشی و بهداشتی، کارمین در درجه اول برای رژ لب و سایه چشم استفاده می شود. برای تولید رنگ قرمز روشن و بهبود پوشش یا شدت سایه آرایش، و همچنین به عنوان پایه ای برای دستیابی به طیف های سردتر صورتی و بنفش بدون استفاده از رنگ های مصنوعی به مواد آرایشی اضافه می شود.
اگرچه کارمین کاملاً طبیعی است، اما عدم شفافیت استفاده گسترده از آن در صنعت لوازم آرایشی به موضوعی بحث برانگیز تبدیل شده است. کارمین گاهی با نامهای قرمز کریمسون، کارمین لیک، عصاره کوشین، اسید کارمینیک و … برچسب گذاری می شود. این اصطلاحات غیرقانونی هستند و هر شرکتی میتواند ادعا کند که محصولاتش “گیاهی” هستند یا بر اساس تعاریف خود حاوی “بدون مواد حیوانی” هستند.
استارباکس در سال ۲۰۱۲ به دلیل استفاده از کارمین در نوشیدنیهای با طعم توتفرنگی جریمه شد. در اواخر همان سال، رئیس استارباکس، کلیف باروز، یک پست وبلاگی منتشر کرد که در آن اعلام کرد که این شرکت به لیکوپن، یک عصاره مبتنی بر گوجهفرنگی روی میآورد و استفاده از کارمین را در محصولات توتفرنگی خود متوقف میکند.
برخی از شرکت ها نیز علناً از استفاده خود از کارمین دفاع کرده اند. به عنوان مثال، Yoplait در سال ۲۰۲۰ پاسخی را در توییتر به مشتری ارسال کرد و گفت: “ما نگرانی های شما را درک می کنیم که شما حشرات را نمی خورید. این ماده از پوسته های خشک شده سوسک کوشین تهیه و به شکل خالص استفاده می شود، ایمن، طبیعی است و دارای تاییدیه FDA برای استفاده در مواد غذایی است.
بیشتر نگرانی ها در مورد رنگ کارمین در منبع آن نهفته است. تخمین زده میشود که سالانه ۲۲ تا ۸۹ میلیارد کوشین ماده بالغ برای تولید کارمین کشته میشوند و کسانی که سبک زندگی گیاهخواری دارند مخالف آن هستند. خطرات سلامتی مرتبط با محصولات کوشین نیز وجود دارد، تحقیقات نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض این ماده می تواند باعث واکنش های آنافیلاکتیک شدید، آلرژی های تماسی و حتی آسم شود. در سال ۲۰۰۹، FDA شرکت هایی که از این ماده استفاده می کردند را الزام به افشای استفاده از کارمین نمود.
برخی دیگر ادعا می کنند که کارمین برای محیط زیست بهتر از جایگزین های مصنوعی است زیرا کاملا طبیعی است. رنگ های مصنوعی اغلب با استفاده از زغال سنگ یا فرآورده های فرعی نفتی ساخته می شوند. مطالعات حتی رایج ترین رنگ های غذایی را با پیش فعالی در کودکان و همچنین واکنش های آلرژیک و سایر عوارض جانبی مرتبط دانسته اند.
فرهنگ های زیادی در سراسر جهان وجود دارد که هزاران سال است از خوردن حشرات استقبال کرده اند. حشرات حتی به عنوان یک ابر غذای غنی از پروتئین در آینده معرفی شده اند . از مایاها تا آزتک ها، مردم بومی آمریکای مرکزی و جنوبی چندین نسل از کارمین برای رنگ آمیزی پارچه های خود استفاده کرده اند. همچنین امروزه به عنوان یک منبع درآمد مهم برای آن کشورها عمل می کند.
ماندگاری و سازگاری
کارمین طبیعی مقاومت کمی در برابر نور و آب و هوا دارد. آنها حتی در زیر نورهای رشته ای به راحتی محو می شوند. رنگهای روغنی و آبرنگهای مبتنی بر کارمین مدرن، مقاومت نوری معادل ۱ تا ۲ در مقیاس استاندارد بریتانیایی دارند. رنگینه های کارمینی که بر روی قلع رسوب میکنند، مقاومت نوری بالاتری از خود نشان میدهند. کارمین تحت تأثیر سولفید هیدروژن قرار نمی گیرد، اما تحت تأثیر شرایط بازی و اسیدی قرار می گیرند. بنابراین، اگرچه برای آبرنگ، رنگ روغن و تمپرای تخم مرغ مناسب است، اما مقاومت آنها در برابر قلیایی بودن، آنها را برای چنین استفاده ای نامناسب می کند.
لاک قرمز
دکتر «مالکوم بور» در کتاب جالب توجه خود به نام «سپاه حشرات» مادهای رنگی را توصیف میکند که در هندوستان یافت میشود و با کوشین مکزیک و جزایر قناری شباهت بسیار دارد. وی این طور مینویسد که کرم «تاچاردیالاکا»، نوعی از حشره است که پوست بعضی از درختها مخصوصا انجیر هندی را سوراخ میکند و شیره آن را میمکد و نوعی صمغ ترشح میکند که یک پوشش صمغی سخت تشکیل میدهد و تمام یک شاخه را می پوشاند.
داخل این پوشش ماده های این حشرات که تعداد آنها از نرها بیشتر است برای تمام عمر زندانی میشوند. لایه رویی شاخههایی که حشرات سفت و سخت بسان قشری روی آنها را پوشانیدهاند از چوب جدا شده و سپس تحت فشار قرار میگیرند و نرم میشوند و نتیجه این عمل، فرآورده ای است که در هندوستان «لاک» نامیده می شود (یعنی صدها هزار). لاک از ۷۰ تا ۹۰ درصد صمغ (لاک شیشه ای) و ۲ تا ۱۰ درصد رنگ قرمز تشکیل شده است. ماده رنگی را جدا می کنند و به صورت قالبهای کوچک به فروش می رسانند.
این حشره مهم با نام های های دیگری مانند Laccifer lacca، Carteria lacca و Tachardia lacca نیز شناخته می شود. Kerria lacca متعلق به خانواده حشرات lac Kerriidae، یکی از حدود ۲۸ خانواده حشرات فلس دار و حشرات آرد آلود متعلق به ابرخانواده کوکیدی Coccoidea است. حشره لاک در مناطق جنوب شرقی آسیا Kerria chinensis است.
حشرات لاک بر روی شاخه های درختان میزبان خاصی می نشینند، شیره گیاه را می مکند و رشد می کنند، در حالی که رزین لاک را از بدن خود ترشح می کنند. از آنجایی که حشرات در فاصله نزدیکی روی شاخه ها قرار دارند، رزین لایه های پیوسته روی شاخه های درختان میزبان ایجاد می کند. رایج ترین درختان میزبان در هند عبارتند از: داک (Butea monosperma)، بر (Ziziphus mauritiana)، Kusum (Schleichera oleosa) , در تایلند عبارتند از: درخت بارانی (Samanea saman)، نخود کبوتر (Cajanus cajan) و در چین عبارتند از: نخود کبوتر (Cajanus cajan)، گونه Hibiscus
لایه های لاکی با خراش دادن از شاخه های گیاهان میزبان جمع می شوند. لاک خام به دست آمده به عنوان لاک خراشیده یا به نام چسب لاک (استیکلاک sticklac ) شناخته می شود که پس از آن به صورت دانه های ریز خرد ، جدا ، شسته و خشک می شود. این محصول نیمه تصفیه شده که seedlac نامیده می شود، توسط سیستم ذوب داغ، فیلتراسیون، تصفیه شده و باکشش به ورقه های نازک تبدیل می شود که شلاک Shellac نام دارد. در روشی دیگر، رزین لاک خالص شده را به شکل دیسک های دایره ای به نام باتن لاک button lac در می آروند. سرانجام رنگ لاک با آلومینا رسوب داده می شود تا رنگدانه لاک هندی را قبل از استفاده در نقاشی بسازد.
رنگ لاک در تاریخ
رنگ لاک حداقل از سال ۷۱۴ قبل از میلاد در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. لاک در ایران ، ابتدا از راه زمینی از هندوستان وارد خراسان و کرمان میشد. به گفته دکتر پل مشاک، متخصص تجزیه و تحلیل شیمیایی رنگهای قالی، رنگ لاک “… اصلیترین رنگ قرمز مورد استفاده در فرشهای کلاسیک ایرانی بوده است. در درجه اول برای رنگ آمیزی ابریشم استفاده می شد و طیفی از رنگ ها از رز تا بنفش را به وجود می آورد. اما بدلیل اینکه روناس بطور دیمی در شهرهای غرب و شمال غربی ایران می روید و اهالی آن مناطق از دیرباز با خواص آن آشنایی داشته اند استفاده از لاک هندوستان در این نواحی مورد استفاده قرار نگرفت.
منابعی دیگر استفاده از رنگ لاک را به سال ۲۵۰ بعد از میلاد می دانند، زمانی که کلودیوس آیلیانوس، نویسنده رومی در جلدی درباره تاریخ طبیعی به آن اشاره کرد. این رنگ تا اواخر قرن نوزدهم یک کالای با ارزش باقی ماند، زمانی که پرکینز شیمیدان انگلیسی اولین رنگهای شیمیایی آنیلین را سنتز کرد که صنعت رنگ طبیعی را از بین برد.
از زمان های قدیم، رنگ لاک در هند به عنوان یک ماده آرایشی پوست و برای رنگرزی پشم و ابریشم استفاده شده است، در حالی که چین سنت استفاده برای رنگرزی چرم را دارد. رنگ قرمز روشن به ابریشم و پشم رنگ روشنی می بخشید. از نظر رنگ شبیه به رنگ های بدست آمده از کوشین و کرم است. رنگ آن را می توان با انتخاب رنگ از بنفش به قرمز و قهوه ای تغییر داد. رنگ لاک هنوز هم به همان روشی که در قرون وسطی بوده تولید می شود.
هند بعنوان بزرگترین کشور تولید کننده لاک در جهان سالانه نزدیک به ۱۸۰۰۰ تن لاک تصفیه نشده (خام) تولید می کند. حدود ۸۵ درصد از این تولیدات به کشورهای مختلف صادر می شود. ایالات متحده آمریکا، آلمان و مصر از کشورهای عمده واردکننده لاک در جهان هستند. صادرات لاک از هند عمدتاً به صورت Shellac / button lac, Seedlac, Dewaxed Lac و لاک سفید و آلورتیک اسید می باشد.
ماندگاری و سازگاری لاک
رنگهایی که از رنگ لاک تهیه میشوند نسبت به رنگدانههای کرمس ماندگارترند ( شیمی رنگدانهها ، ارنست جان پری، ص ۲۰۶)، اما به گفته جورج فیلد ماندگاری کمتری نسبت به رنگ های روناسی دارند ( کروماتوگرافی ، ۱۸۴۱، ص ۱۸۵ ). مانند تمام رنگدانه های خانواده لاکی که از رنگ های طبیعی تهیه می شوند، برای نقاشی دیواری مناسب نیستند. رنگدانههای lake که از رنگ لاک ساخته شدهاند در روغنها ، نسبت به تمپرا (تخم مرغ، چسب حیوانی و کازئین) و آبرنگ (صمغ عربی) عملکرد بهتری دارند.
سمیت
رنگ لاک سمی در نظر گرفته نمی شود، اما برای جلوگیری از استنشاق گرد و غبار باید در کار با رنگدانه پودر خشک دقت کرد.
استفاده از حشرات بعنوان رنگ های خوراکی
رنگدانه های حاصل از حشرات که در اینجا مهمترین آنها را برشمردیم در زمره رنگدانه های طبیعی قرار داشته و آنها را می توان به طور گسترده در صنایع غذایی، دارویی و آرایشی استفاده کرد. رنگ لاک اکنون به عنوان یک نگهدارنده طبیعی مواد غذایی در کشورهای مختلف جهان به طور رسمی ثبت شده است.
به طور کلی، رنگدانه های استخراج شده از حشرات، دارای آنتراکینون هستند (همچنین به عنوان آنتراسندیون شناخته می شود). اسید کارمینیک، رنگدانه گلوکوزیله کوکسیدها (کرمزیک اسید)، همراه با C-گلوکوزید، یک رنگدانه اصلی در نظر گرفته می شود. اولین بار در سال ۱۸۵۸ جدا شد. رنگدانه به دست آمده به شکل کریستالی بود. با این حال، تا سال ۱۹۱۳ بود که ساختار شیمیایی کلی اسید کارمینیک استنباط شد.
رنگ اسید کارمینیک به شدت وابسته به pH در محلول ها شناخته شده است. در pH پایین رنگ نارنجی تا قرمز نشان می دهد و در PH قلیایی به رنگ بنفش تبدیل می شود.
(راشمی دیکشیت ، پادماواتی تالاپراگادا ، در طعم دهنده های طبیعی و مصنوعی و رنگ های غذایی، ۲۰۱۸)
استفاده در طب
استفاده از کرم ها فقط به رنگرزان محدود نمی شد، زیرا در زمان های قدیم از عصاره آن به عنوان داروی قابض برای زخم ها و برای درمان احتقان چشم استفاده می شد. پزشک معروف عرب ابوبن ماسویه (متوفی ۸۵۷)، کرم را به عنوان دارویی برای تحریک قلب می ستود و تا قرن هجدهم در اروپا به عنوان داروی قلب استفاده می شد. سیلوستری F.Silvestri، حشره شناس بزرگ ایتالیایی، تأیید می کند که بیشترین داروی تجویز شده در طول قرن ۸ و ۹ شربت آلکرمس (عصاره کرم) بوده است و اظهار می کند که رنگ و عطر لیکور باید در اثربخشی آن نقش داشته باشد.
سخن پایانی
پس از اختراع رنگدانه ها و رنگ های مصنوعی مانند آلیزارین در اواخر قرن نوزدهم، تولید رنگ طبیعی به تدریج کاهش یافت. با این حال، علاقه مجدد در اروپا و ایالات متحده به محصولات طبیعی و صنایع دستی، و نگرانیهای بهداشتی فعلی در مورد افزودنیهای غذایی مصنوعی، محبوبیت رنگهای کوشینال را تجدید کرده و افزایش تقاضا، کشت این حشره را دوباره سودآور کرده است.
منابع
https://iacmcolor.org/color-profile/carmines/
https://www.treehugger.com/what-is-carmine-and-why-is-starbucks
-taking-it-out-of-its-products-4868638
https://golchehcarpet.com/%D8%B1%D9%
۸۶%DA%AF-%D9%84%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D8%A
۷%D8%B2-%DA%A9%D8%AC%D8%A7-%D8%A2%D9%8
۵%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
https://datulab.com/en/color-database/mediterranean-kermes.html
Mączak، Antoni (ژوئن ۲۰۰۵). “Gdy czewiec polski barwił Europę”
Bodenheimer, FS, Animal and Man in Bible Lands, Leiden, 1960.
Mushak, P., “A Chemical Analysis of the Princeton Mamluk,
” Oriental Rug Review, Vol. V، شماره ۶، صص ۴-۵، ۱۹۸۷.
تریشچوک، پتر (۲۰۰۶-۰۸-۰۹). Polská košenila – karmínové barvivo. اسلووانه.
(لاتین) برین (برینیوس)، یوهان فیلیپ (۱۷۳۱). تاریخچه طبیعی Cocci Radicum Tinctorii یا
حسابرسی پولونیکوم vulgo.
(لهستانی) یاکوبسکی، آنتونی ولادیسلاو (۱۹۳۴). Czerwiec polski (Porphyrophora polonica (L.).
Studium historyczne ze szczególnym uwzględnieniem roli czerwca w historii kultury.
ورشو: Wyd. Kasy im. Mianowskiego – Instytutu Popierania Nauki، ۵۰۲.
وایتینگ، ام سی، “تحلیل رنگ در مطالعات فرش” هالی، جلد. ۱، شماره ۱، صص ۳۹-۴۲، ۱۹۷۸.
وایتینگ، امسی، «رنگها در فرشهای ترکمن»، ترکمن: فرشها و سنتهای قبیلهای،
LW Mackie و J. تامپسون، ویرایش، موزه نساجی، واشنگتن، دی سی، ۱۹۸۰، صفحات ۲۱۷-۲۲۴.
Bruggemann, W. and Bohmer, H., Rugs of the Peasants and Nomads of Anatolia,
Kunst and Antiquitaten, Munich, 356pp.
Donkin, RA, “Spanish Red. An Ethnogeographical Study of Cochineal and the Opuntia Cactus,
” Transactions of the American Philosophical Society, Vol. ۶۷، قسمت ۵، صص ۱-۸۴، ۱۹۷۷م.
Baranyovits، FLC، “Cochineal Carmine: An Ancient Dye with a Modern Role”
، Endeavour: New Series، Vol. ۲، شماره ۲، صص ۸۵-۹۲، ۱۹۷۸م.
بررسی جنبه های مختلف رنگ حشرات در:
Donkin، RA، “The Insect Dyes of Western and West- Central Asia”،
Anthropos: International Review of Ethnology and Linguistics 72: 847-880،
۱۹۷۷; Banks, MJ, Pigments of the Coccoidea –
دانش فعلی و پیامدهای شیمی تاکسونومیک. مجموعه مقالات سمپوزیوم:
پیشرفت های اخیر در مطالعه حشرات فلس دار، بولتن بخش تحقیقات ۱۲۷،
موسسه پلی تکنیک ویرجینیا و دانشگاه ایالتی، بلکسبورگ، ویرجینیا ۲۴۰۶۱، صفحات ۵۱-۶۷.
Brunello, F., The Art of Dyeing in the History of Mankind, Neri Pozza, ed.,
Vicenza, Italy, 1973, 467 pp.,
Edition English, Phoenix Dye Works, Cleveland, Ohio.
دکتر ولف (۱۷۶۴). “روایتی از کوشین لهستانی”.
صنعت فرش ترانس قفقاز دوره اوایل شوروی،
گزارش پژوهشی RE Wright، جلد. ۵، شماره ۵، سپتامبر ۱۹۸۷، M.&W.
جرمی باسکز، سرخپوستان، بازرگانان و بازارها:
تفسیر مجدد روابط اقتصادی بازپرداخت و اسپانیایی-هندی
در اوآخاکای استعماری، ۱۷۵۰-۱۸۲۱، استنفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۲۰۰۰.
امی باتلر گرینفیلد، قرمز کامل: امپراتوری،
جاسوسی و جستجوی رنگ میل، نیویورک: انتشارات هارپر کالینز، ۲۰۰۵.
برایان همنت، سیاست و تجارت در جنوب مکزیک،
۱۷۵۰-۱۸۲۱، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۷۱.
دیوید مک کری، روستایی گواتمالا ۱۷۶۰-۱۹۴۰،
استانفورد: انتشارات دانشگاه استنفورد، ۱۹۹۶.
RA Donkin, “Spanish Red: An Ethnogeographical Study of Cochineal and Opuntia Cactus,”
Transactions of the American Philosophical Society v. 67, pt. ۵.
[۱۳] Gilbert Buti, “Des goûts et des couleurs.
Draps du Languedoc pour clientèle levantine au xviiie siècle”
Rives méditerranéennes, No. 29, 2008, p. ۲۵-۱۴۰
[۱۴]
Pierre-Etienne Stockland, “Gérer les ressources de
la garrigue du Bas-Languedoc”, art. cit.
[۱۹] Raymond L. Lee, “American cochineal in European commerce”,
The Journal of Modern History, No. 3, 1951, p. 205-224 ;
Gilbert Buti, “Perception, construction et utilisation de l’espace d’Oaxaca à Bassorah:
les négociants marseillais et la cochenille mexicaine au xviiie siècle”,
in Paul Aubert, Gérard Chastagnaret and Olivier Raveux (dir.),
Construire des mondes : élites et espaces en Méditerranée, xvie-xxe siècle,
Aix-En-Provence, Publications de l’Université de Provence, 2005, p. 251-268.
[۲۰] Jean-Michel Minovez, La Puissance du Midi:
drapiers et draperies de Colbert à la Révolution, Rennes,
Presses Universitaires de Rennes, 2012, p. 81-82.