آموزش

مبانی رنگ شناسی

دایره رنگی

فهرست مطالب

رنگ شناسی مقدماتی

مقدمه

شناخت ویژگی های رنگ ها و رنگ شناسی علاوه بر اینکه برای یک نقاش امری پایه ای و مهم به شمار می آید در برخی از مشاغل و صنایع مانند معماری، نساجی و پارچه بافی، طراحی داخلی و دکوراسیون، ساخت اسباب بازی، صنعت فشن و مد، صنعت چاپ، صنعت تبلیغات، طراحی سایت و صفحات وب  و … – که ماهیت آنها با بکارگیری رنگ تکمیل میگردد – نیز بسیار کاربردی و انکارناپذیر می نماید. به عبارت دیگر شناخت ترکیب ها و برهم کنش رنگ ها در زندگی روزمره ما نیز کارایی دارد چرا که امروزه زبان بصری نیز همراستای زبان گفتاری در زندگی روزمره ما بکار رفته و جزء لاینفک آن شده است.

بسیار پیش می آید که ما برای انتقال مفاهیم به مخاطبین علاوه بر نمادها از رنگ ها بهره میگریم بطوریکه گاهی این رنگ ها برای مخاطبین و مشاهده گران نهادینه شده و بعنوان یک نماد شناسایی میگردد. گاهی نیز شرکت ها از رنگ برای برندسازی و لوگوی خود بهره می گیرند و آن رنگ نماد یک شرکت قلمداد میگردد. بنابر این در انتخاب رنگ برای لوگوی شرکت ها و نمادها می بایست به تاثیر آن رنگ در مخاطب توجه داشت و نمی توان از هر رنگی استفاده نمود چرا که ممکن است مفهوم و هویتی را که به مخاطب القا می نمائیم، بدست نیاوریم.

با توجه به موارد عنوان شده هنگامی که به اهمیت جایگاه رنگ در هنر، صنعت و زندگی روزانه پی می بریم متوجه لزوم شناخت بیش از پیش آن شده و در صدد افزایش علم و آگاهی خود از آن بر می آئیم . از این رو می بایست اقدام به پژوهش و افزایش شناخت خود از رنگ و ترکیبات و اثرات آنها بر یکدیگر نموده و مقالات متعدد در این زمینه را مطالعه و بررسی نمائیم.

در این مقاله شناخت رنگ در دو سطح مقدماتی و پیشرفته بررسی میگردد. در بخش اول  سعی نموده ام رنگ شناسی را ابتدا از منظر فیزیک رنگ تعریف نموده و سپس ضمن توضیح مختصری درباره تاریخچه پیدایش رنگ و نسبی بودن مفهوم رنگ ، خصوصیات رنگ ها را برشمرده و کنتراست های رنگی قابل شناسائی در محیط را بر اساس نظریه ها و تجربیات “یوهانس ایتن” شرح می دهم. به شخصه اعتقاد دارم یکی از مهمترین کتابهای تحریر شده در زمینه شناخت رنگ کتاب رنگ شناسی ایشان بوده که خواندن آن را به هر هنرآموز و نیازمند شناخت رنگ توصیه می نمایم.

در بخش دوم به مباحث پیشرفته تری درخصوص رنگ می پردازیم. مانند کاربردهای رنگ در نقاشی، شناخت نام رنگ های هنری و ترکیب های آنها، تحلیل و بررسی نوع بکار گیری رنگ در تابلوهای نقاشان بزرگ و مشهور، روانشناسی رنگ ها، استفاده از رنگ در نمادسازی و گرافیک محیطی، ودر پایان تمرین هایی برای افزایش مهارت در بکارگیری رنگ در تابلوهای نقاشی و حرفه تخصصی خود مطرح میگردد.

 

فیزیک رنگ

فیزیک رنگ مبحث بسیار جالبی است که آشنائی با آن برای ما حقایقی را روشن می دارد،که بسیار می تواند در فهم و ادراک ما نسبت به رنگ مفید و موثر واقع گردد. همه ما می دانیم که خورشید منبع انرژی بر روی کره زمین است. بر طبق نظریات فیزیک کوانتومی (جیمز کلارک ماکسول) نورخورشید نوعی از امواج الکترومغناطیسی و شامل فرکانس‌های مرئی تا نامرئی در طیف این امواج است که به ‌صورت انرژی با تابش نور سفید همراه است. امواج الکترومغناطیس دو مشخصه اصلی دارند . یکی طول موج آن ها و دیگری فرکانس یا بسامد آنها. گستره امواج الکترومغناطیسی بر حسب طول موج شان به نام‌های گوناگونی خوانده می‌شوند:

پرتو گاما، پرتو ایکس، امواج فرابنفش، نور مرئی، امواج فرو سرخ (مادون قرمز)، ریزموج، امواج رادیوئی ( این نام‌ها به ترتیب افزایش طول موج مرتب شده‌اند.)

چشم انسان تنها قادر به دیدن نور مرئی می باشد. در تصویر زیر طیف امواج الکترومغناطیس نور را مشاهده می نمائید:

 

طول موج طیف مرئی میان ۳۸۰ تا ۷۴۰ نانومتر و بسامد آن‌ها بین ۴۳۰ تا ۷۷۰ تراهرتز است.

طیف رنگی نور

همه ما با پدیده شکست نور در عبور از منشور یا قطرات آب و ایجاد رنگین کمان آشنائی داریم. قبل از قرن هفدهم سیستم شناسایی رنگ ها بر پایه نظم ارسطویی و بر مبنای یک محور رنگی و متشکل از رنگ های سیاه، سفید، قرمز، زرد، سبز، نارنجی و آبی بود. این نظام رنگی تقریباً برای دو هزار سال بر جوامع غربی حکمفرما بود. پس از آن و در قرن هفدهم و هجدهم نظریات و آزمایشات علمی افزایش یافت و نمودار های رنگی جدیدی ارائه شد. اما نقطه عطف تاریخ علم و بخصوص تاریخ رنگ ها به سال ۱۶۶۶ میلادی باز می گردد. سالی که طیف رنگ ها توسط اسحاق نیوتن کشف گردید.  او برای اولین بار نور سفید را تجزیه و به اجزای سازنده خود تبدیل نمود. او دریافت  علت واقعی تجزیه شدن نور و بسط یافتن تصویر آن است که نور از پرتوهایی با قابلیت شکست متفاوت تشکیل می شود.

پس چیزی که ما بعنوان نور سفید می شناسیم از طیف  وسیع هفت رنگ تشکیل یافته است. نور سفید را دوباره پس از اینکه تجزیه شد میتوان با استفاده از یک منشور دیگر باز به شکل اولیه ی خود درآورد پس نور سفید نتیجه درآمیختن تمام رنگها است. بنابر این هر پرتو رنگی دارای طول موج خاصی است که آن را از سایر پرتوهای رنگی مجزا می کند. مثلاً کوتاه ترین طول موج مربوط به بنفش و بلند ترین طول موج مربوط به قرمز است. پدیده شکست نور و طول موج های متعدد رنگی باعث بروز رنگین کمان می شود. نیوتن به‌طور ابتکاری در سال ۱۶۷۲میلادی تنها پنج رنگ اصلی قرمز، زرد، سبز، آبی و بنفش را نامگذاری کرد. دو رنگ نارنجی و نیلی را بعداً اضافه کرد، تا در توافق با تعداد نت‌ها در مقیاس موسیقایی هفت رنگ را بدهد. در جدول زیر طول موج هر پرتو رنگی را مشاهده می نمائید:

طیف نور مرئی
رنگ بسامد طول موج
بنفش ۶۶۸–۷۸۹ تراهرتز ۳۸۰–۴۵۰ نانومتر
آبی ۶۰۶–۶۶۸ تراهرتز ۴۵۰–۴۹۵ نانومتر
سبز ۵۲۶–۶۰۶ تراهرتز ۴۹۵–۵۷۰ نانومتر
زرد ۵۰۸–۵۲۶ تراهرتز ۵۷۰–۵۹۰ نانومتر
نارنجی ۴۸۴–۵۰۸ تراهرتز ۵۹۰–۶۲۰ نانومتر
سرخ ۴۰۰–۴۸۴ تراهرتز ۶۲۰–۷۵۰ نانومتر

 

رنگ اشیاء

نور مرئی باعث دیده شدن اجسام می گردد پس اجسام از طریق تابش نور خورشید به آنها رویت می شوند. در حقیقت اگر جسمی در تاریکی باشد دیده نخواهد شد. اغلب اشیاء تنها بخشی از گستره ی طیفِ نور تابیده به خود را باز می تابانند. هر جسمی مقداری از نور مرئی را جذب نموده و مابقی آن را منعکس میکند پس به همان رنگی دیده می شود که آن را بازتاب نموده یا از خود عبور داده است. پس اگر جسمی تمام نور تابیده شده به آن را جذب نماید سیاه دیده خواهد شد و برعکس. بعنوان مثال اگر جسمی قرمز دیده میشود این بدان معناست که آن جسم تمام طول موج های نور مرئی را بغیر از قرمز جذب نموده و قرمز را بازتاب می نماید بنابر این به رنگ قرمز دیده میشود. حال اگر این جسم زیر نور سبز قرار گیرد سیاه دیده می شود چرا که تمام آن را جذب می نماید و نور قرمزی وجود ندارد تا منعکس شود.

رنگدانه ( Pigment)

اکنون که متوجه شدیم که اجسام چرا به به رنگ های متفاوت دیده می شوند و رنگ آنها به چه خاطر است می خواهیم از این پدیده برای رنگی نمودن اشیاء استفاده کنیم. می توانیم موادی تولید کنیم که طول موج های خاصی از نور را بازتاب داده و به رنگی خاص دیده شوند. مثلاً اگر بخواهیم که جسمی آبی دیده شود می بایست ماده ای به آن بزنیم که تمام نورها بغیر از آبی را جذب نموده و آبی را بازتاب دهد. این ماده رنگی رنگدانه نام دارد. رنگدانه ماده‌ای است که از ویژگی‌های خاصی برخوردار است و با استفاده از جذب طول موج انتخابی می‌تواند رنگ نور انعکاسی یا انتقالی را تغییر دهد . یک رنگدانه باید نسبت به موادی که قرار است به آن رنگ دهد، از خاصیت رنگ دهی بالایی برخوردار باشد. رنگدانه بایستی در دمای محیط به شکل جامد باقی بماند. بنابر این فیزیک رنگ به ما می گوید آنچه که ما بعنوان رنگ در صنعت و هنر بکار میبریم رنگدانه هایی هستند که طیفی از نورمرئی را بازتاب میدهند.

انسان در طول تاریخ با استفاده از تجربیات خود آموخته است که برخی از خاک ها و مواد معدنی در طبیعت رنگی هستند. تجهیزات وابزارهای رنگ آمیزی که در غارهای لوساکا در زامبیا کشف شده اند حدود ۳۵۰ هزار سال قدمت دارند و مربوط به عصر پارینه سنگی می باشند. این کیت رنگی که گمان می رود برای تزئین بدن انسان بکار می رفته است، نشان می دهد که انسان هموساپین برای بیان مسائل اجتماعی از رنگ بهره گرفته است و بدین صورت انسان در طول تاریخ رنگدانه ها را از سنگ های معدنی، خاک ها، گیاهان، ریشه درختان و … استخراج نموده و با فرایندهایی آنها را به شکل رنگدانه درآورده و از آنها برای مقاصد رنگ آمیزی و رنگرزی خود استفاده نموده است.

بطور رنگدانه ها به دو دسته تقسیم می شوند: رنگدانه های آلی و رنگدانه های غیرآلی. رنگدانه های غیرآلی شامل رنگدانه های معدنی (مانند آبی کبالت cobalt blue، زرد کادمیوم cadmium yellow و …) و رنگ دانه های خاکی (مانند راو آمبر، برنت سیه نا و …) رنگدانه های آلی شامل رنگدانه های مصنوعی (مانند قرمز پیرول  red pyrrole، نارنجی کوئینا کریدون quinacridone orange، زرد آزو yellow azo، بنفش دایوکسیزین dioxazine ) و رنگینه ها (رنگدانه های محلول در آب که برای رنگرزی استفاده می شوند مانند آبی ایندیگو indigo ، روناس madder و …) هستند. در رنگ شناسی پیشرفته بطور کانل و مفصل به بررسی و شرح انواع رنگدانه ها می پردازیم.

 

همه ی نورها مثل هم نیستند

نورها در حالی که ظاهر یکسانی دارند، از نظر آرایش رنگی باهم دیگر متفاوت اند. مثلا نور ظهر تقریبا به طور کامل مقادیر متعادل از تمام طیف های رنگ را در خود دارد. اما نور روز از نظر رنگی تغییر می کند، به همین خاطر ظاهر رنگی اشیا در نور اول صبح یا در سایه فرق می کند. نورهای مصنوعی نیز طیف های متفاوت رنگی دارند. از این پدیده برای طراحی رنگ در دکوراسیون استفاده می نمایند.

برای مشاهده مقاله کامل فیزیک نور اینجا را کلیک نمائید.

تعریف رنگ

عدم برابری شدت نور دریافتی در سه نوع سلول دریافت کننده نور رنگی قرمز، سبز و آبی در چشم باعث بوجود آمدن مفهوم رنگ در مغز می شود. این بدین معناست که رنگ یک مفهوم در مغز انسان است و چشم شما رنگ نمی بیند، بلکه مغز شما آن را بوجود می آورد. در نتیجه مفهوم رنگها مفهومی نسبی می باشد و در هرانسانی ادراک از چگونگی رنگ تفاوت دارد. در گذشته نسبی بودن رنگها وجود نداشت و گمان بر این بود که همه رنگها در همه انسان ها دارای برداشت ها و خصوصیات یکسان است.

 

با توجه به تحقیقاتی که در زمینه مفهوم رنگ و برداشت انسانها از رنگها صورت گرفته مشخص گردیده است که ادراک هر انسانی از رنگ با انسانهای دیگر متفاوت بوده و به عواملی مانند نور محیط، آموزش و زبان بستگی دارد.

یکی از پژوهش هایی که در این زمینه انجام پذیرفت توسط ادوارد آدلسون ثبت گردیده است. او در آزمایش های خود متوجه گردید که دو شیء با فرکانس رنگی یکسان در زمینه های مختلف بصورت متفاوت ادراک میگردند پس او دریافت که ادراک رنگی متاثر از زمینه آن رنگ است.

پس جنبه فیزیکی تحریک بینائی از هر سطحی مقدار نوری است که از آن منعکس میشود. برای همین است که مربع در زمینه سیاه روشن تر از مربع که در زمینه خاکستری قرار گرفته است روشن تر بنظر می رسد.

مضافاً اینکه، این پدیده توضیح میدهد که چرا گاهی عده ای لباس ها را به رنگهای متفاوت می بینند. بنابر این محیطی که فرد در آن می باشد و میزان نور در نوع ادراک ما از رنگ لباس او موثر است. طراحان دکوراسیون از این پدیده در دکوراسیون و چیدمان لوازم منزل بهره برداری می نمایند. انواع سبزها در نورهای آفتابی و گرم می توانند گرمتر ادراک شوند. رنگ های آبی کاشی در سرویس بهداشتی در زیر نور سفید و مهتابی سرد تر بنظر می رسند و حس تازه گی به ما می بخشند.

همچنین طبق تحقیقات صورت پذیرفته مشخص گردید میزان دخیل کردن زمینه و نور در افراد مختلف به احتمال زیاد ناشی از آموزش های آنان و تجربیات گذشته است. برای همین است که قدرت تمیز نمودن درجات رنگی در نقاشان به نسبت مردم عادی بیشتر می باشد چرا که آنان مدت های طولانی با رنگ ها سرو کار داشته و میزان درجات اشباع و خلوص آنها را ایجاد نموده و در نقاشی خود بکار می برند.

در مورد تاثیر زبان بر رنگ شناسی تحقیقات و نمونه های جالبی را می توان نام برد. یک مثال بسیار جالب این است که مردم ژاپن تا مدتها کلمه ای برای توصیف رنگ سبز نداشتند و از کلمه آبی (Ao) برای آن استفاده میکردند این موضوع هنوز هم در محاورات روزمره آنان وجود دارد بطوریکه در خیابان های آنها از آبی شدن چراغ راهنمایی صحبت میشود! حتی در زبان فارسی هم رگه هایی از بکار بردن رنگ سبز بجای رنگ آبی آسمان وجود دارد:

ای قبه ی گردنده بی روزن خضرا (ناصرخسرو)

آن ببین که بحر خضرا را شکافت (مولانا)

دریای اخضر فلک و و کشتی هلال (حافظ)

در اینجا به مفهوم جالب دیگری با عنوان نسبیت زبانی می رسیم: ساختار زبان مورد استفاده روی نحوه مفهوم سازی از جهان پیرامون ما تاثیر می گذارد. فلسفه اگزیستانسیالیسم می گوید انسان با نامیدن اشیاء پیرامون خود به آنها هویت می دهد و آن شیء را با اشیایی که شبیه آن می باشد مقایسه می کند. مثلا وقتی به اشیایی که دارای چهار پایه بوده و تکیه گاه دارند صندلی می گوئیم در حقیقت علاوه برآنکه آن را از سایر اشیاء متمایز نموده ایم به آن هویت جدیدی بخشیدیم. حال تمامی اشیائی که به نحوی با این شیء تشابه دارند را می توانیم صندلی بنامیم. در نامیدن رنگ ها در زبان نیز این هویت بخشی وجود دارد. داشتن کلمه ای جدا برای رنگی مثل آبی باعث تصویرسازی بهتری میشود مثلا فارسی/انگلیسی زبان ها تمایز بهتری بین رنگهای سبز و آبی قائل میشوند تا زبانهایی که آبی و سبز را یکسان نام می برند.

در مستند بسیار جالبی از مجموعه «Horizon» به نام «تو همانی را می‌بینی که من می‌بینم؟» (تولید سال ۲۰۱۱) آزمایشی جالب روی مردم Himba انجام‌ می‌شود. در مرحله اول چند مربع رنگی به آن‌ها نمایش داده‌می‌شود که به نظر من و شما همگی یک ‌رنگ هستند، اما اختلافی بسیار جزئی در یکی از مربع‌ها وجود دارد که ناشی از تفاوت در میزان جزء آبی ‌رنگ است. اما جالب است که هیمباها بی‌معطلی مربع متفاوت را تشخیص می‌دهند درحالی که این کار برای یک انگلیسی زبان چندین ثانیه طول میکشد. در مرحله بعدی باز تعدادی مربع رنگی به آن‌ها نشان داده‌می‌شود. این‌بار رنگ یکی از مربع‌ها به وضوح (برای چشمان ما) با بقیه فرق دارد، اما چشمان تیزبین هیمباها نمی‌توانند تفاوتی میان رنگ‌ها تشخیص دهند.

پس می توان از مطالب بالا نتیجه گرفت که هنگامی که در زبانی کلمه خاصی برای نام بردن رنگی بکار می رود و از کودکی فرد آن رنگ را با این کلمه می شناسد در تشخیص رنگ به فرد کمک می نماید بطوری که همه ما خانم ها را در شناسائی رنگ ها توانمند تر از مردان می دانیم که این موضوع علاوه بر تفاوتهای فیزیولوژیکی تاحدی بخاطر این است که خانم ها برای هر رنگی کلمه ای می سازند مثلا هلوئی، پوست پیازی، مغز پسته ای، سرخابی و این مورد به آنها در سرعت تشخیص رنگ ها کمک زیادی می نماید.

لینک ویدئوی تو همانی را می بینی که من می بینم؟

تاریخچه پیدایش رنگ

استفاده انسان از رنگ ها به دوران غارنشینی انسانها باز میگردد وقتی که انسانها نقاشی های خود را بر روی دیواره غارها با زغال و رنگ های طبیعی رنگ نمودند. پس از تمدن های ایران  و یونان مصریان بهترین استفاده ها را از رنگ نمودند آنها بر روی کاغذهای پاپیروس از شکل های رنگی استفاده نمودند. پس از آشنایی انسانها با رنگ ها استفاده از رنگ در ادوات جنگی و ابزارها و زیورآلات رایج شد.

ماده اولیه ساخت رنگ ها سنگ های معدنی و خاک های حاوی رنگدانه هستند که با تبدیل شدن به پودر در یک ماده سیال ترکیب می شوند تا پوشش محافظتی و جلوه ای زیبا به طرح ببخشد. در گذشته از شیره درختان، آب قند، عسل یا برخی از روغن های گیاهی مثل بزرک و کتان با ترکیب تخم مرغ بعنوان سیال استفاده می کردند. اما با پیشرفت تکنولوژی استفاده از پودرهای معدنی صنعتی و شیمیایی به همراه سیال مناسب که از مشتقات روغنی و رزینی گرفته میشود جایگزین گردید. مهمترین رنگدانه ها در رنگ های  زرد، آبی، قرمز، سفید و سیاه طبقه بندی میشوند:

رنگ زرد: که پیگمنت آن در کرومات روی و کرومات سرب وجود دارد.

رنگ آبی: رنگ آبی از رنگدانه های رنگ پروس و لاجوردی ساخته میشود که با حرارت کائولین، کربنات سدیم، گوگرد و زغال سنگ در شرایط خلاء تولید میشود.

رنگ قرمز: که از زمانهای دور استفاده شده و منابع آن به وفور یافت میشود. ترکیبات آهن، سولفید روی

رنگ سفید: اصلی ترین ماده تشکیل دهنده این رنگ سفیداب است که با پراکسید هیدروژن ترکیب میگردد همچنین از اکسید روی یا دی اکسید تیتان نیز میتوان برای تهیه رنگ سفید استفاده نمود.

رنگ سیاه: از قدیمی ترین رنگ های مورد استفاده انسان می باشد که از تقطیر زغال سنگ، دوده چراغ، زغال استخوان و …. بدست می آید .

بغیر از رنگدانه ها مواد دیگری که در تهیه رنگ کاربرد دارند عباتند از :

رزین، حلال (بعنوان حاملی برای رنگدانه و رزین عمل می نماید)، پرکننده ها که باهدف کاهش قیمت تمام شده و خمیری کردن رنگ استفاده میشوند (کربنات کلسیم، تالک، کائولین ، میکا، باریت) و سایر افزودنی ها.

پس رنگ ها با توجه به رزین مورد استفاده به رنگ های پایه روغن، پایه الکل، پایه آب و … تقسیم میگردند. رنگ هایی را که پایه آن روغنی بوده و حلال آن تینر می باشد رنگ روغن می گویند. با استفاده از (روغن بزرک) می توان این رنگ ها را رقیق نمود و برای شستن و تمیز کردن آن می توان از مشتقات تینر استفاده نمود.

از  رنگ هایی که پایه آنها آب می باشد می توان آبرنگ و رنگ اکریلیک را نام برد. اکریلیک نوعی رنگ برپایه آب و زود خشک شونده بوده و از رنگ های نسل جدید در میان هنرمندان است که با توجه به خاصیت بی بو بودن و کم ضرر بودن برای سلامتی انسان در میان هنرمندان به محبوبیت رسیده است. این رنگ از پیگمنت های معلق در پلیمر اکریلیک تشکیل یافته است. دیگر مواد تشکیل دهنده آن روغن های سیلیکون، تثبیت کننده ها، حجم دهنده ها و صابون های فلزی می باشند.

از دیگر رنگ های برپایه آب، گواش و آبرنگ می باشد که باتوجه به شفافیت و سهولت استفاده از آن در میان برخی هنرمندان محبوبیت دارند. برای تهیه آبرنگ از پیگمنت و یک ماده چسبنده قابل حل در آب (معمولاً صمغ عربی) استفاده می نمایند.

از بزرگترین کمپانی ها تولید رنگ های هنری می توان شرکت های زیر را نام برد:

وینزور winsor & newton

اشمینک Schmincke

مایکل هاردینگ Michael harding

مایمری Maimeri

دانیل اسمیت Daniel Smith

رامبراند Rembrandt

اولد هالند Old Holland

وازاری vasri

ام گراهام MGraham

سن پترزبورگ St Petersburg

ترکیب رنگ ها

در طبیعت رنگ های بسیار متنوعی وجود دارند که بصورت ترکیبی و خالص در اشیا و موجودات دیده می شوند. با تجزیه رنگ های پیرامون به سه رنگ اصلی و خالص می رسیم که از ترکیب رنگ های دیگر بدست نیامده اند. این سه رنگ اصلی آبی، قرمز و زرد می باشند. که مابقی رنگ ها از مشتقات و ترکیبات این سه رنگ اصلی ساخته می شوند.برای فهم بهتر ترکیبات رنگی ما از دایره رنگ استفاده می نمائیم.

دایره رنگ از دو بخش ساخته شده است:
۱- بخش دایره ای رنگ بیرونی
۲- بخش شش ضلعی داخلی
در بخش داخلی رنگ های اصلی و ثانویه وجود دارند و در بخش دایره ای بیرونی تمامی ترکیب رنگ ها را قرار می دهیم. برای ساخت این دایره رنگی بایستی نخست بدانیم که رنگ های اصلی کدام ها هستند. رنگ های اصلی سه رنگ آبی، زرد و قرمز هستند که در مثلث داخلی انها را می بینیم. این رنگ ها از ترکیب هیچ رنگی حاصل نمی شوند و خود رنگ های دیگر را می سازند. بعد از اینکه رنگ های اصلی را یاد گرفتیم می بایست به سراغ ساخت رنگ های فرعی(ثانویه) برویم. این رنگ ها که هرکدام از ترکیب دو رنگ اصلی حاصل می شوند در بخش داخلی و بر روی مثلث ها کشیده میشوند. سه رنگ نارنجی، سبز و بنفش رنگ های ثانویه یا فرعی هستند که از فرمول های زیر بدست می آیند:
سبز: از ترکیب دو رنگ آبی و زرد حاصل میشود.
نارنجی:از ترکیب دو رنگ قرمز و زرد حاصل میشود.
بنفش: از ترکیب دو رنگ قرمز و آبی حاصل میشود.
حالا که رنگ های اصلی و رنگ های فرعی را ساختیم آنها را در دایره بیرونی و در جایگاه خود قرار می دهیم. سپس در این مرحله می خواهیم ترکیبات رنگی بیشتری تولید کنیم. برای این کار می بایست هر دو رنگ کنار هم در دایره رنگی را باهم ترکیب کنیم. این ترکیبات رنگی که رنگ های ترکیبی نامیده می شوند بشرح ذیل حاصل می شوند:
زرد – نارنجی: از ترکیب دو رنگ نارنجی و زرد حاصل میشود.
قرمز – نارنجی: از ترکیب دو رنگ نارنجی و قرمز حاصل میشود.
قرمز – بنفش: از ترکیب دو رنگ بنفش و قرمز حاصل میشود.
آبی – بنفش: از ترکیب دو رنگ بنفش و آبی حاصل میشود.
آبی – سبز: از ترکیب دو رنگ سبز و آبی حاصل میشود.
زرد – سبز: از ترکیب دو رنگ سبز و زرد حاصل میشود.
حالا دایره رنگ ما کامل شده است و می توانیم از آن در نقاشی های خود بهره بگیریم. به این صورت که این دایره رنگی به کمک می کند که تقابل رنگ ها بیشتر درک نمائیم. در این دایره رنگی هردو رنگ مکمل رو به روی یکدیگر قرار گرفته اند. پس با استنفاده از دایره رنگ می توان رنگ های مکمل را بشرح ذیل تشخیص داد:
زرد # بنفش
زرد – نارنجی # آبی – بنفش
زرد – سبز # قرمز – بنفش
آبی # نارنجی
آبی – سبز # قرمز – نارنجی
سبز # قرمز
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که رنگ های مکمل چه هستند؟ رنگ های مکمل رنگ هایی هستند که در ترکیب باهم خاکستری را می سازند یا بعبارت دیگر یکدیگر را خنثی می کنند و خاکستری تولید می کنند. از این خاصیت در نقاسی برای تعادل و هارمونی رنگ ها بهره گرفته می شود. به این صورت که برای اینکه شدت رنگی را در تابلو نقاشی کم کنیم از رنگ مکمل آن استفاده می کنیم و برعکس وقتی بخواهیم رنگی جلوه بیشتری داشته باشد از رنگ همجوار آن در دایره رنگی استفاده می کنیم. می بینیم که استفاده از دایره رنگی چقدر می تواند در بکارگیری رنگها در نقاشی به ما کمک کند.
بر روی این دایره رنگی دسته بندی رنگها مثل رنگ های سرد و گرم و رنگ های مکمل قایل تشخیص می باشند. که در ادامه به تفصیل آنها را شرح خواهم داد.

 

خصوصیات رنگ

برای اینکه رنگ ها را بهتر بشناسیم و بتوانیم آنها را در نقاشی های خود بکار ببریم لازم است که برای آنها خصوصیاتی تعریف کنیم تا قابل شناسایی دقیق باشند. این خصوصیات که به بهتر شناختن رنگها کمک می نمایند باعث می شوند که هر رنگی با دقت بیشتری شناسایی شده و از دیگر رنگها تمیز داده شود. برای این کار سه خصوصیت فام رنگی، میزان خلوص رنگ و تنالیته رنگ را برای رنگ ها تعریف می نمائیم.

سیستم رنگی مانسل در سال ۱۹۰۵ توسط آلبرت هنری مانسل بنیان گذاشته شد و در سال ۱۹۱۵ اطلس رنگ مانسل را ارائه نمود. سیستم رنگی مانسل سه بعدی بوده و هر رنگ درآن با سه خصوصیات فام رنگی، ارزش و خلوص مشخص میگردد. سیستم مانسل یک سیستم رنگی نمونه ای است یعنی شناسایی رنگ بر اساس نمونه های عینی از رنگ های مورد نظر صورت میگیرد و بی دقتی محاوره های روزمره درباره رنگ را ندارد و بعنوان یک سیستم مرجع برای شناخت رنگ کارائی دارد. مانسل فضا رنگ را با سه محور فام رنگ، خلوص رنگ، تنالیته رنگ در نظر گرفت و با این سه معیار رنگ ها را بصورت کمی بیان کرد.

 

برای روشن تر شدن موضوع ابتدا این سه محور را که همان خصوصیات رنگ است تعریف می نمائیم:

فام رنگ  Hue

به نوع  و اسم رنگ، فام رنگی گفته میشود. مانند قرمز، سبز، زرد و … بنابر این رنگها بنام ته رنگ یا فام آنها یا در واقع بخشی از طول موج نورمرئی که منعکس می کنند نامیده می شوند.

اشباع (خلوص) saturation

میزان خلوص و شدت رنگ احساس شده توسط بیننده را بیان می دارد. در واقع اشباع هر رنگ میزان خلوص فام آن رنگ را نشان می دهد. رنگ هایی با درجه خلوص بالا از نظر روانی دارای بار عاطفی قویتری هستند. این صفت به میزان خلوص هر رنگ مثل تمایز رنگ قرمز با قرمزهایی که با ترکیب رنگ ساخته میشوند بستگی دارد. در طبیعت به ندرت می توان فام خالص یافت.

تنالیته (تیره روشن ) value

درجات مختلف روشنی یک رنگ و تیره – روشنی آن را تنالیته یا درخشندگی رنگ می گویند که نشان دهنده میزان رنگ سیاه یا سفید اضافه شده به رنگ اصلی می باشد. معمولا روشنی و تیرگی رنگ های فام داریک فام رنگی را در قیاس با رنگهای بی فام مقایسه میکنند. در سیستم رنگی مانسل رنگها در امتداد محور تیره و روشنی می توانند از تیره روشن تغییر یابند. از این خاصیت می توان در مجموعه ای از رنگ ها برای ایجاد یک کمپوزیسیون رنگی بهره برداری نمود؛ برای درک بهتر تیره و روشنی رنگ ها می توان از درجات رنگ خاکستری استفاده نمود.

در این طیف رنگ سفید در ابتدا و رنگ سیاه در انتهای طیف قرار می گیرند. در بین این دو رنگ می توان نامحدود خاکستری از ترکیب سفید و سیاه ایجاد کرد. هرکدام از این رنگها درجه ای از تیره – روشنی هستند. بجای رنگ سیاه می توان هرکدام از رنگهای دایره رنگ را قرارداد و با ترکیب سفید یک طیف از آن رنگ را ایجاد نمود. همانطور که می دانید خاکستری یک رنگ خنثی هست برای فعال نمودن آن می بایست درجه تیره روشنی آن با درجه تیره روشنی رنگ های مجاور یکی باشد. امپرسیونیست ها به این فعال شدن خاکستری علاقه مند بودند.

درجه تیره روشنی هر رنگی درحالت خالص با رنگهای دیگر متفاوت است. روشنی زرد مساوی با روشنی خاکستری درجه چهارم است. نارنجی در درجه ششم و قرمز درجه هشتم آبی در درجه نهم بنفش درجه دهم طیف خاکستری قرار می‌گیرند. بنابراین زرد خالص روشن ترین و بنفش تیره ترین رنگ خالص است. درک این مسئله اهمیت بسیاری دارد و بایستی بدانیم که زرد خالص خیلی روشن است و چیزی به نام زرد تیره خالص وجود ندارد. آبی اصلی خالص خیلی تیره است آبی های روشن رنگ پریده و تارند. یکی از موارد دیگر که باید به آن توجه شود، این است که رنگ های خالص در اثر تغییر شدت نور تغییر می یابند قرمز و آبی و زرد در نور ضعیف تیره تر به نظر می رسند در حالی که آبی و سبز در همان نور روشن تر به نظر می آیند. پس مهم است که یک تابلو را در کدام محیط تماشا کنیم. بنابراین نقاشی های محراب ها مناسب با مکان های نیمه تاریک کلیساها نقاشی شده و نبایستی زیر نور روز یا مصنوعی در معرض نمایش قرار بگیرند چرا که درجات طی روشنی رنگ های آنها از خود دور می شود.

 

سیستم های (مدل) رنگی

سیستم رنگی مانسل هنوز هم بعنوان یک مرجع برای انتخاب رنگ کاربرد دارد لیکن با پیشرفت دانش و ظهور کامپیوتر امروزه رنگ ها را براساس کد آنها در کامپیوتر و صفحات وب شناسایی می کنند . همچنین سیستم های رنگی در طراحی دیجیتال و گرافیک ابداع گردیده که دسترسی به رنگ مورد نظر را سهل تر می نماید. از جمله سیستم های رنگی می توان  RGB ، CMYK ، Pantone و RAL  را نام برد که هرکدام سیستم و مدل رنگی مجزا هستند که کاربرد آنها متفاوت است.

مدل رنگی RGB

از این سیستم برای طراحی صفحات وب و همچنین طراحی با نرم افزارهای گرافیکی مانند فتوشاپ و هردستگاهی که با استفاده از پیکسل کار می کند، استفاده میگردد. RGB مخفف سه رنگ RED  و Green  وBlue  است. این سیستم رنگی از یک سری اعداد ۰ تا ۲۵۵ برای شناسایی رنگ ها استفاده میکند. این سیستم برخلاف مدل CMYK یک مدل رنگ افزودنی نور است و رنگ ها برای ایجاد رنگ های روشن تر به یکدیگر افزوده میشوند. اکثر تصاویر و گرافیک های دیجیتال از این مدل رنگی استفاده می نمایندکه در آن هر پیکسل نشان هنده سیک رنگ خاص است. دستورات CSS برای تعریف هر رنگ خاص وجود دارد و معمولا در این مدل از کد هگزادسیمال برای تعریف هر رنگ استفاده میشود و می تواند جایگزین اعداد ۰ تا ۲۵۵ گردد.

مدل رنگی CMYK

از این مدل برای صنعت چاپ مانند مجلات  یا کتاب ها استفاده می شود. این سیستم رنگ کاهشی است، به این معنی که جوهر باید کم شود تا رنگ روشن تر بدست آید. CMYK مخفف چهار رنگ Cyan و Magenta و Yellow و Black می باشد. باتوجه به اینکه در این سیستم از رنگ بجای نور استفاده میشود معمولا رنگها جنب و جوش کمتری دارند.

سیستم Pantone

که یکی از سیستم های رنگی مشهور در دنیا می باشد بعنوان یک سیستم کارآمد و قابل اتکا  با دقت بیشتری رنگ ها را اندازه گیری می کند. از این سیستم بطور گسترده در اکثر چاپگرها برای تکرار سایه ها و گرافیک از طریق یک دستورالعمل استاندارد استفاده می شود. این دستور العمل تضمین می کند که هرسازنده ای به هر رنگی که اشاره کند، چاپ می تواند با ان مطابقت داشته باشد. Pantone  از CMYK متفاوت است چراکه نیاز به ترکیب رنگ های اصلی ندارد. رنگ های پنتون بعنوان واحدهای انفرادی رنگ تعریف میشوند که در نهایت انواع رنگها را تولید می کنند. و برای جلوگیری از تناقضات هر رنگ از طریق یک عدد برچسب گذاری میشود. پالت رنگ پنتون درحال حاضر دارای ۱۸۰۰ رنگ مختلف می باشد. پنتون در سراسر دنیا بعنوان زبان استاندارد رنگ برای ارتباطات رنگی در دنیای چاپ شناخته شده است. این سیستم در ابتدا برای صنعت گرافیک طراحی شد اما در بیشتر صنایع نیز مفید عمل نموده است.

سیستم رنگی RAL

درسال ۱۹۲۷ میلادی یک کمپانی آلمانی یک مجموعه ۴۰ رنگی ارائه داد تا از جابجایی نمونه های رنگی مابین مشتریان جلوگیری گردد و برای معرفی یک رنگ از یک عدد استفاده شد. بعدها به تعداد این رنگ ها افزوده شد و عددها بصورت هماهنگ به ۴ عدد تغییر پیدا کرد. همچنین رنگ های براق به آن اضافه شد. یکی از پارامترهای انتخاب رنگ برای این مدل این است که رنگ ها شناخته شده باشند. از این سیستم رنگی برای پوشش های خاص مانند رنگ خودرو و محصولات این چنینی، همچنین علائم و هشدارهای راهنمایی و … مورد استفاده قرار میگیرد.

 

دسته بندی رنگ ها

 

کروماتیک و آکروماتیک

رنگ ها را از لحاظ ماهیت به دو دسته کروماتیک و آکروماتیک دسته بندی می نمایند:

رنگ های آکروماتیک : رنگ های سیاه و سفید یا خاکستری که فاقد رنگ هستند را آکروماتیک می نامند. این رنگ ها در واقع رنگ نیستند بلکه بی رنگ هستند  و آوردن نام رنگ در ابتدای آنها حالت مصطلح دارد.

رنگ های کروماتیک: رنگ هایی  که در یک طیف رنگی هستند را کروماتیک می گویند. رنگهای اصلی و تمام رنگهای ترکیبی که از آنها ساخته میشوند کروماتیک هستند.

رنگ های سرد و گرم

در یک دسته بندی دیگر رنگ ها را به دو گروه رنگ های سرد و رنگ های گرم طبقه بندی می کنند. به این مفهوم که هرکدام از رنگ ها در بیننده حس گرمی و یا سردی را القاء می نمایند. در حقیقت بیشتر این تاثیر به این باز میگردد که بیننده با دیدن هر رنگی در ذهن خود اشیاء و اجسام دارای آن رنگ را به خاطر می آرود این تداعی باعث میشود که حس گرمی یا سردی آن جسم در بیننده بوجود آید. مثلا بیننده با دیدن رنگ زرد یا نارنجی به یاد رنگ خورشید افتاده و حس گرما به وی القاء میگردد.

رنگ های گرم

این دسته از رنگ ها که با دیدن آنها ضربان قلب شخص بالا رفته و  احساس گرما، جنبش و تکاپو و گاهی هیجان و خشم به او دست می دهد را رنگ های گرم می گویند. طیف رنگ های گرم در دایره رنگی از رنگ زرد شروع شده و تا رنگ بنفش قرمز امتداد می یابد.

رنگ های سرد

برعکس رنگ هایی که برشمردیم دسته ای دیگر از رنگ ها حس سردی ، کاهش ضربان قلب و آرامش را به بیننده القاء می نمایند. این رنگ ها را اصطلاحاً رنگ های سرد می گویند. طیف رنگ های سرد از رنگ بنفش تا رنگ سبز زرد امتداد دارد.

رنگ های خنثی

این رنگ ها که در هیچکدام از دسته بندی های گرم و سرد قرار نمیگیرند از ترکیب رنگ های مکمل در دایره رنگی بدست می آیند و در حقیقت همان خاکستری ها هستند. این رنگ ها مانند رنگ های گرم و سرد هیچ حسی را به بیننده القاء نمی نمایند به همین جهت به آنها رنگ های خنثی می گویند.

 

رنگ های مکمل

همانطور که پیش تر توضیح دادیم رنگ های مکمل رنگ هایی هستند که اثر یکدیگر را خنثی می کنند و در ترکیب با هم خاکستری خنثی تولید می نمایند. از این خاصیت در ترکیب بندی های رنگی و تاکید در نقاشی استفاده می نمایند. بسیاری از نقاشان در آثار خود از این نقاط تاکید و رنگ های مکمل بهره برداری می نمایند. این را در دایره رنگ بهتر می توان تشخیص داد. رنگ سبز و قرمز دو رنگ مکمل هستند. ترکیب این دو رنگ خاکستری را تولید می نماید. برای خنثی نمودن اثر هرکدام از این رنگ ها از رنگ دیگر استفاده می نمائیم. در طبیعت ما رنگ های خنثی را درکنار هم مشاهده می نمائیم. مثلا قرمزی گلها در کنار سبزی رنگ برگهای آنها دو رنگ مکمل در کنار یکدیگر هستند. حتماً گل های بنفش رنگ زنبق را در باغچه یا باغ دیده اید. در کنار رنگ بنفش گلبرگ ها رنگ زرد نیز دیده میشود این رنگ زرد در کنار رنگ بنفش کنتراست رنگ های مکمل را پدید آورده است. در زیر رنگ های مکمل را مشاهده می نمائید.

 

برهم کنش رنگ ها

هارمونی رنگ

هارمونی رنگ ها وقتی معنا پیدا می کند که ما دو یا چند رنگ را در کنار یکدیگر قرار می دهیم. در صورتی که با کنار هم قرار دادن این رنگ ها احساس خوشایندی به ما دست دهد این مجموعه رنگی را هارمونی و هماهنگ می نامیم. اما این خوشایندی از چه چیزی نشأت می‌گیرد ؟  به نظر می رسد علاوه بر اینکه این خوشایندی ممکن است از فردی به فرد دیگر تغییر یابد، اما درحالت کلی قواعدی برآن حکم فرماست. پس نیاز است که به صورت قواعد عینی ثبت گردد تا بتوانیم از آن در نقاشی های خود استفاده نماییم. هارمونی رنگ به ما می‌گوید که وقتی رنگها اثر یکدیگر را خنثی کنند این مجموعه رنگی برای ما خوشایند خواهد بود چرا که مغز نیاز به خاکستری متوسط یا خنثی دارد و در فراق آن نا آرام می شود. اما ما مشاهده می نماییم که در بسیاری از آثار نقاشی مجموعه ای از رنگ ها در کنار یکدیگر قرار گرفته اند که لزوماً مکمل یکدیگر نیستند. همچنین این هارمونی در اشخاص مختلف متفاوت می باشد. یک مجموعه رنگی ممکن است برای من خوشایند اما برای شخص دیگری ناخوشایند باشد، بنابراین نتیجه می گیریم هارمونی یک پدیده نسبی بوده و الزامی برای اینکه تمام کمپوزیسیون های رنگی هماهنگ باشند وجود ندارد برای روشن شدن مبحث هارمونی رنگ به سراغ دایره رنگی میرویم در این دایره رنگی می توان زوج های مکمل، سه تایی های رنگی که رئوس یک مثلث متساوی الاضلاع هستند و یا رنگهای چهار تایی که در رئوس مربع قرار می گیرند وجود دارد. اما برای کشیدن یک مجموعه رنگی خوشایند یا هارمونیک مقدار سطوح استفاده از رنگ های دایره رنگی که در بالا برشمردیم یکسان نمی باشد. بدین منظور که مثلاً در استفاده از سه رنگ آبی قرمز و زرد می ‌بایست نسبت رنگ در سطوح رنگی به ترتیب  ۸ و ۶ و ۳ رعایت گردد.

کمپوزیسیون رنگ

پس از یادگیری دایره رنگ ها و خاصیت و دسته بندی آنها شاید باخود گفته باشید که یادگیری و برشمردن خواص رنگ ها چه نتیجه ای برایمان دارد؟ در این بخش می خواهیم از این خاصیت رنگ ها در نقاشی خود بهره برده و ببینیم که کدام مجموعه از رنگ ها هارمونی و خوشایند بوده و تاثیری که رنگ های مختلف بر یکدیگر دارند را یاد بگیریم. همچنین می توانیم از کنار هم قراردادن رنگ ها حس و مفهومی را که می خواهیم به بیننده خود القاء نمائیم. به کنار هم قراردادن رنگ ها و ایجاد مجموعه های رنگی “کمپوزیسون رنگی” گفته میشود.

برای ایجاد یک کمپوزیسیون (ترکیب بندی) رنگی می توان از مجموعه های رنگی دو، سه، چهار، پنج و یا شش تایی استفاده نمود. از این مجموعه ها برای خلق یک نقاشی استفاده می نمائیم. با استفاده از خاصیت رنگ ها که برشمردیم و تاثیر آنها بر یکدیگر این کمپوزیسیون ها خلق می شود و نقاش با استفاده از آن به بیان هنری خویش رسیده و مفاهیم خود را منتقل می نماید. پس در واقع یک کمپوزیسیون رنگی چیدمان رنگها در یک نقاشی می باشد برای نیل به هدفی معین که نقاش آن را بکار می بندد. اینکه دو رنگ مکمل در کنار هم چه تاثیری را به بیننده اثر منتقل می نمایند و یا برهم کنش و تقابل دو رنگ تیره وروشن به چه صورت است همه و همه دانشی است که رنگ شناسی ما را بدان رهنمود نموده و می کوشیم که با تمرین و تجربه بدان دست یابیم. با دیدن آثار با ارزش هنری از اساتید بزرگ نقاشی و کاوش در تابلوهای آنها انواع کمپوزیسیون های رنگی را درمی یابیم که بر پایه تجربه و دانش آنان استوار گردیده و می تواند برای ما الگویی جهت دست یابی به یک ترکیب بندی هارمونیک باشد و ما را به مقصودمان هدایت  نماید.

 

انواع مجموعه های رنگی

یک مجموعه رنگی را می توان با استفاده از دو، سه ، چهار، پنج و یا بیشتر رنگ خلق نمود. هدف از ایجاد آن رسیدن به یک واحد یا همان نقاشی می باشد. اما وقتی دو یا چندرنگ در کنار یکدیگر قرار میگیرند بر یکدیگر تاثیر می گذارند. آنها تاثیر یکدیگر یا بیشتر، کمتر و یا خنثی می سازند. برای همین رنگ های تیره در زمینه روشن واضح تر بنظر می رسند تا در زمینه تیره. این برهم کنش رنگ ها را کنتراست یا تقابل رنگ ها نیز می گویند. دراینجا تعدادی از این کنتراست را برای درک بهتر توضیح می دهیم.

 

مجموعه رنگهای اصلی و فرعی

یکی از ساده ترین مجموعه های رنگی، استفاده از رنگ های اصلی و یا فرعی می باشد. مجموع رنگ های اصلی و فرعی بصورت دو، سه، چهارتایی و یا بیشتر می توانند یک مجموعه رنگی را برای ایجاد یک کمپوزیسیون تشکیل دهند. برای ساختن مجموعه های رنگی  می‌توان از درجات مختلف تیره  روشنی رنگ نیز استفاده نمود و انواع بیشماری از مجموعه رنگ ها را پدید آورد. همچنین می توان از نقاط تاکید رنگ های تیره تر استفاده کرد. رنگ های اصلی و ثانویه خالص همیشه خصوصیاتی از عظمت جهان هستی و واقعیت را به همراه دارند. بنابراین از آنها در عمل می توان برای نشان دادن موضوعاتی زمینی و آسمانی استفاده کرد.

مجموعه های رنگی سرد و گرم

همانطور که قبلاً گفتیم خاصیت سردی و گرمی رنگ ها حسی است که با مشاهده آن رنگ در انسان پدید می آید. در تائید این موضوع آزمایشی بر روی اسب های مسابقه انجام پذیرفت. در این آزمایش اصطبل اسب های مسابقه را با دو رنگ آبی و قرمز نقاشی کردند و سپس اسب ها را پس از مسابقه وارد اصطبل نمودند. در اصطبلی که با رنگ آبی، رنگ آمیزی شده بود اسب ها آرام گرفتند ولی اسب ها در اصطبلی  که به رنگ قرمز نقاشی شده بود، پس از مسابقه مدتی گرم و بی قرار ماندند. پس این بدان معناست که آبی جریان خون را کند و قرمز آن را تند می‌نماید. در دایره رنگ، قرمز-نارنجی را گرمترین رنگ و آبی – سبز را سردترین رنگ می نامند. این دو قطب سرد و گرم در دایره رنگ هستند و رنگ های دیگر ما بین آن ها قرار می گیرند. از این خاصیت می توان در تابلوهای نقاشی استفاده نمود و مجموعه ای از رنگ ها بر اساس سردی و گرمی خلق نمود. مهمترین استفاده از سردی و گرمی رنگ ها برای خلق پرسپکتیو و حجم است بدین صورت که اشیایی که در دوردست و پرسپکتیو قرار می گیرند رنگ های سرد تر و محو تری دارند همچنین اشیایی که در سایه قرار می‌گیرند نیز به صورت سرد نقاشی می شوند و به عکس. وقتی که از مجموعه رنگ های سرد و گرم در نقاشی بهره‌  می‌ گیریم نبایستی بیشتر از ۴ رنگ متوالی از دایره رنگی در آن استفاده نمائیم. بهترین حالت در استفاده از این مجموعه رنگی این است که تیره و روشنی رنگ های مورد استفاده یکسان باشد. یکی از مهمترین بهره هایی که از مجموعه های سرد و گرم در نقاشی گرفته شد توسط امپرسیونیست ها انجام پذیرفت. آنها متوجه شدند که آبی شفاف و سرد آسمان به صورت رنگ سایه در همه جا حضور دارد و در تقابل با رنگ های گرم نور آفتاب قرار میگیرد. آنها تابلوهای خود را به طبیعت برده و در زیر نور آفتاب به نقاشی پرداختند این کار به آنها کمک می کرد تا رنگ ها را در زیر نور آفتاب در زمانهای مختلف به تصویر بکشند.

 

مجموعه های رنگی مکمل

همانطور که در بخش قبلی گفتیم هر دو رنگ را که در روبروی هم در دایره رنگی قرار می گیرند رنگ مکمل می نامند. پس این دو رنگ هنگامی که با هم ترکیب می شوند خاکستری خنثی را ایجاد نموده و هنگامی که در کنار هم قرار می گیرند در منتهای درجه بر یکدیگر تاثیر می گذارند. در اینجا یک پدیده فیزیولوژیک وجود دارد و آن این است که چشم نیاز دارد که در کنار هر رنگی، مکمل آن را ایجاد کند.  و در صورت نبودن رنگ مکمل بلافاصله آن را ایجاد می کند. این اصل  در تمام کارهای عملی با رنگ از اهمیت زیادی برخوردار است رنگ های مکمل در صورتی که با نسبت های صحیح در کنار هم قرار بگیرند نمودی ثابت و ایستا را ایجاد می نمایند. از این اصل می توان برای ایجاد یک کمپوزیسیون رنگی استفاده نمود. انواع کمپوزیسیون های رنگی را می توان از مجموعه های رنگ های مکمل خلق نمود. برای شناسایی رنگ های مکمل می توان از این خاصیت آنها استفاده نمود پس وقتی که هر دو رنگ یکدیگر را خنثی نموده و خاکستری خنثی ایجاد کردند آن دو رنگ مکمل می باشند اما اگر از ترکیب آنها خاکستر ایجاد نشد معلوم است که آن دو رنگ مکمل هم نیستند.

نوع دیگری از مجموعه های دو یا چند تایی رنگ وجود دارد که در آن رنگ خاکستری در کنار یک رنگ  کروماتیک قرار می گیرد. چشم انسان خود به خود مکمل آن رنگ را ایجاد می‌کند. پس رنگ مکمل وجود خارجی نداشته و در چشم ما ایجاد می شود که به آن کنتراست همزمانی نیز می گویند. رنگ ایجاد شده در کنتراست همزمانی به صورت عینی وجود نداشته و در چشم پدید می آید و احساسی از هیجان و ارتعاش زنده و پیوسته متغیر به وجود می‌آورد. با نگاه کردن مداوم به رنگ زمینه به نظر می‌رسد که رنگ خود را از دست می‌دهند و با بیشتر خسته شدن چشم احساسی از رنگ همزمانی به صورت شدید‌تر بوجود می آید. رنگ ها تحت این شرایط ظاهری فعال پیدا می‌کنند ثبات آنها به هم می ریزد و در حالت نوسانی متغیر قرار می گیرند. با اضافه نمودن کمی رنگ مکمل به رنگ خاکستری نمود همزمانی افزایش می یابد. گاهی لازم است که این تقابل رنگ ها را در نقاشی از بین ببریم برای همین از خاصیت تیره روشنی رنگ ها استفاده می نماییم که با این کار تاثیر کنتراست همزمانی کاهش می یابد. نمودهای همزمانی در میان رنگ های خالص زمانی پدید می آیند که رنگ مکمل جای خود را به رنگ مجاور در سمت راست یا چپ خود در دایره رنگ بدهد. مثلا به جای بنفش که در مقابل زرد قرار دارد قرمز بنفش  یا آبی بنفش را به کار ببریم.

مجموعه رنگی اشباع

یکی از خصوصیات هر رنگ  که در مبحث قبلی برشمردیم درجه خلوص یا اشباع و کیفیت آن می باشد. در یک مجموعه می‌توان از رنگ های اشباع و خالص به همراه رنگ های ناخالص ضعیف استفاده کرد. حال ببینیم که رنگ ها چگونه از حالت اشباع یا خلوص تضعیف می شوند؛ رنگ را به چهار طریق می توان تضعیف کرد:

۱-    رنگ های خالص را می توان با رنگ سفید مخلوط  و خلوص آنها را تضعیف کرد. وقتی رنگی با سفید مخلوط می شود ممکن است ویژگی آن تغییر نماید. مانند زرد که وقتی با سفید ترکیب می شود خاصیت گرمی خود را از دست داده و سرد میشود. بنفش خالص نوعی حالت تهدید کنندگی دارد اما وقتی با سفید ترکیب می شود حالتی آرامش‌بخش پیدا می نماید.

۲-     رنگ های خالص را می توان با رنگ سیاه تضعیف کرد. با اضافه نمودن سیاه به زرد می توان درخشش آن را گرفت. کارمین (نوعی قرمز) در ترکیب با رنگ سیاه متمایل به بنفش می شود و در کل سیاه رنگ ها از کیفیت روشن شان محروم می سازد.

۳-    رنگ های خالص را می توان با انواع خاکستری تضعیف کرد. وقتی رنگ خاکستری را با رنگ خالص مخلوط می کنیم رنگی که به دست می آید ممکن است روشن تر یا تیره تر یا دارای همان روشنی رنگ خالص باشد و در حالت کلی افزودن خاکستری به رنگ ها آنها را بیشتر خنثی می نماید.

۴-    رنگ های خالص را می توان با مکمل خود تضعیف نمود. مثلا اگر به رنگ زرد، رنگ بنفش را اضافه کنیم، درجات بینابین از نظر تیره و روشنی بین زرد و بنفش تیره خواهیم داشت که گرایش به خاکستری دارد. سبز و قرمز که از لحاظ تیره – روشنی چندان تفاوتی باهم ندارند در نتیجه ترکیب با هم تولید خاکستری سیاه که تیره تر است را می نمایند.

نتیجه می گیریم که در ترکیب هر سه رنگ اصلی رنگی که به دست می آید با توجه به اندازه ترکیب، گرایش به زرد، قرمز، آبی و یا سیاه دارد. مخلوط سه رنگ اصلی را می توان در جهت تضعیف رنگی استفاده نمود. همین امر در مورد رنگهای ثانویه و فرعی نیز صدق می نماید. یک رنگ در کنار رنگ خالص تر از خود خفه و در کنار رنگ خفه تر از خود خالص به نظر می رسد. پس می توان انواع مختلفی از مجموعه های رنگی را با کنار هم قرار دادن رنگ های اشباع و تضعیف شده به وجود آورد. به عبارت دیگر می توان رنگ خالص را در کنار رنگ تضعیف شده همان رنگ به کار برد.

 

کنتراست وسعت

در یک کمپوزیسیون رنگی، رنگها در هر وسعتی می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند، اما باید بدانیم که بهتر است چه نسبتی بین آنها برقرار باشد تا متعادل گردند و هیچ یک از آنها برجسته‌تر از دیگری نباشد. در هر مجموعه رنگی می ‌توان از وسعت رنگ به شکل های مختلفی بهره گرفت. نیروی هر رنگ خالصی را دو عامل مشخص می کند یکی روشنی آن و دیگری وسعت. برای تخمین میزان تیره-روشنی رنگ های خالص باید آنها را در زمینه خاکستری خنثی مقایسه کنیم با این عمل پی میبریم که درجه روشنی همه رنگ ها یکی نیست. پس لازم است که نسبت های عددی مربوط به درجات روشنی رنگ ها و همچنین وسعت آن ها را یاد بگیریم و این نکته را می بایست لحاظ نمائیم که در آخر این چشم است که می تواند این نسبت ها را در نقاشی اجرا نماید.

درجات روشنی رنگ به شرح زیر هستند:

سبز= ۶      آبی= ۴     بنفش=  ۳      قرمز= ۶       نارنجی= ۸      زرد= ۹

نسبت زوج های مکمل نیز بدین صورت است:

  •  بنفش و زرد ۱ به ۳
  •  آبی و نارنجی ۱ به ۲
  •  سبز و قرمز ۱ به ۱

برای اینکه بدانیم چه مقدار از سطوح رنگی را در کنار هم به کار ببریم تا رنگ ها یکدیگر را خنثی نموده و متعادل گردند، می بایست نسبت های عکس درجات روشنی را در نظر بگیریم. یعنی چون روشنی زرد سه برابر روشنی بنفش است، پس باید سطح آن یک سوم سطح رنگی مکملش باشد. به همین ترتیب تمامی رنگ ها نسبت به هم سنجیده می‌شوند. مثلا سه رنگ سبز، بنفش و نارنجی را در نظر بگیرید برای تعادل آنها می بایست سطوح آن به این شکل باشد: ۶ به ۹ به ۴

نسبت هایی که در اینجا ذکر شد وقتی معتبر هستند که همه رنگ ها در بالاترین درجه خلوص خود باشند. در صورت تغییر خلوص رنگ ها سطوح نیز تغییر می نمایند. اگر در یک کمپوزیسیون نسبت وسعت رنگها هماهنگ نباشد، یعنی منطبق بر نسبت های گفته شده نباشد و رنگی با تاکید بر دیگران حاکمیت بیشتری داشته باشد، نمود آن بیانی خواهد بود. نقاش از این شیوه برای بیان احساس و انتقال موضوع استفاده می نماید. وقتی نسبت وسعت یک رنگ در برابر رنگ مکمل آن خیلی زیاد باشد رنگ مکمل کاملاً زنده در چشم احساس می‌شود. این نمود وقتی تقویت پیدا می کند که با کنتراست همزمانی حمایت شود. یعنی از رنگ کاملاً مکمل استفاده نشود.

پس کنتراست وسعت می‌تواند در کنار دیگر کنتراست ها مانند تیره روشنی و همزمانی قدرت آنها را تقویت نماید. بنابراین در یک کمپوزیسیون رنگی وسعت یک سطح زرد می بایست در زمینه رنگهای روشن متفاوت از زمانی باشد که در زمینه رنگ های تیره قرار دارد. در میان رنگهای روشن سطح بزرگتری را طلب می نماید، ولی در میان رنگ های تیره مقدار کمی از آن کافیست تا روشنی رنگ خود را به مخاطب نشان دهد. نسبتهای تمام سطوح رنگی بایستی بدین ترتیب از بین نیروی نسبی بالقوه آنان تعیین شود.

 

منابع:

پارسی ویکی – نظام نظریه سیستم رنگ آلبرت مانسل

بیتوته – نحوه ساخت رنگ

ایکاروس –ساخت رنگ اکریلیک

سایت el-honar.ir

دانشنامه رشد daneshname.roshd.ir دسته بندی رنگ ها

کتاب رنگ شناسی یوهانس ایتن

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

[metform form_id="6357"]
[metform form_id="6345"]

فراموشی رمز