توضیحات
هنگامی که بر بام خانه های ماسوله قدم بر می داشتم و محو معماری زیبای خانه های آن، سادگی رواق ها و سقف خانه ها و گلدان های زیبای کنار پنجره ها بودم پیرزنی از اهالی ماسوله بدون توجه به بازدید کنندگان از گوشه ای آمد و لبه پله ها نشست. ظهر بود و صدای اذان مسجد ماسوله به گوش می رسید. وقار و صلابت او مرا بر آن داشت تا دوربین خود را آماده نموده و زاویه ای را در کادر بگیرم که او نیز در آن باشد. او هم نگاهی به من انداخته و سپس همچنان که خیل بازدیدکنندگان را نظاره کرد تسبیه خود را بدست گرفت و شروع به ذکر گفتن نمود. گویی که اینکار هر روزه او بود و حال نیز برای رفتن به مسجد آماده می شد. این نقاشی یک امپرسیونی ناب و برشی از یک لحظه و زندگی در روستای ماسوله را تداعی می نماید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.